چند پارتی (درخواستی ) بخش سوم

-:.خوبی
+:نه فقط درد دارم
-:صبر کن
دستش و روی دلم گذاشت و .. ماساژ میداد .. با اون یکی دستش هم فرمون و گرفته بود ..
+:است.اد
-:جانم
+: م.ن خوش..گل...م (بغض )
-:اره خیلی
+:حتما خوشگل تر از .. اون کسی که دوسش دارین
-:میخوای خودت ببینیش تا بفهمی خوشگل تری یا نه
+:ا..ره می..خوام . ببی..نمش
-:گریه نکن
+:اوهوم
اشکام و پاک کردم.. یعنی ازم خوشگل تره .. خیلی کیوت تره .. بامزه تره یعنی اون دختره چی داره که استاد عاشقش شدههههه ..داشتم با خودم کلنجار میرفتم که
-:رسیدیم
+:ممنونم استاد
-:خواهش میکنم .. فردا بعد از دانشگاه بیا کسی که دوست دارم و بهت نشون بدم
+:ب..اشه
از پیشش دور شدم .. اشکام بلاخره ریختن .. چرا .. چرا ...چراااا چرا نمی‌بینه که دوسش دارم ..
زیادی واضح نیست.. در خونه رو با کیلید باز کردم و رفتم توی اتاقم .. روی تخت ولو شدم .. و سرم و داخل بالشت گذاشتم.. فقط بخواب و به چیز دیگه ی فکر نکن ..
معلومه ازش خوشگل تر و بهترم ..
سعی میکردم با اینکه خوشگل ترم خودم و گول میزدم ..
ولی شایدم بهتر باشم .. ولی استاد دوسش داره یعنی ..
بهتره .. اه فکر نکن
سرم و روی تخت گذاشتم و .. خوابیدیم ..
۶:۰۰صبح
زود بیدار شدم تا بتونم خودم و آماده کنم
اول رفتم دست و صورتم و شستم و بعد از انجام کارهای مربوطه.. وقت انتخاب لباس بود .. یکی از لباسام و از توی کمد درآوردم خوب بود همین خوبه .. لباسم و روی تخت گذاشتم .. خب تموم شد .. وقته ارایشِ حوصله ی آرایش غلیظ نداشتم .. چون اینجوری معلومه می‌خوام نظرش و جلب کنم پس یه آرایش ساده کردم ..‌
لباسام و پوشیدم و بعد از انتخاب کفش .. کیفم و برداشتم و سوار سرویس مدرسه شدم
بعد از چند دقیقه رسیدیم .. وارد دانشگاه شدم ... داشتم راه میرفتم که نگاهِ خیره ی بقیه رو روی خودم حس کردم .یعنی. زیادِ رَوی کردم ..
وارد کلاس شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم .. چون زنگ دوم ادبیات داشتیم .. استاد کیم نبود .. و
این کلاس جاش استاد مین میومد ..
استادِ هنر ..
بعد از اومدن استاد همه شروع به طراحی کردن ..
نمی‌دونستم چی بکشم .. چون طراحیم خوب بود .. می‌تونستم .. هر چیزی بکشم .. ولی چی
اولین چیزی که به ذهنم رسید
و شروع به کشیدن کردم درسته چهره ی استاد کیم
بعد از اینکه وقت تموم شد .. برگه رو به استاد مین
دادم و خودم بیرون رفتم .. روی صندلی کنار راهرو نشستم و به دیوار نگاه میکردم
استرس دارم . گوشیم و درآوردم و شروع به گشتن توی اینستا کردم ....
که وقت کلاس شد گوشیم و توی جیبم گذاشتم و داخل کلاس شدم بعد از حضور غیاب و درس دادن کلاس تموم شد
استرس دارمممم بلاخره بعد از چند کلاس دیگه تموم شد و از دانشگاه بیرون زدم
داشتم راه میرفتم که ماشینی جلوم ایستاد ...
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
اسلاید ۲ لباس ا.ت

اسلاید ۳ آرایش ا.ت
دیدگاه ها (۸)

چند پارتی( درخواستی)بخش چهارم (آخر)

چند پارتی درخواستی بخش اول

چند پارتی (درخواستی )بخش دوم

چند پارتی( درخواستی)بخش اول

نام فیک:عشق مخفیPart: 23ویو ات*توی فکر بودم اصلا نمیفهمیدم ا...

دوباره زلزله اومد و من استرس دارم

پارت ۱۵ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط