جهنم من با او فصل

جهنم من با او🍷 فصل ۲

# پارت ۳۹

ویو ا.ت : با کوک رفتیم و در رو باز کردیم بابا و الکس رو بغل کردم و همگی رفتیم تو اتاق نشیمن نشستیم که بابا گفت ...

پ ا.ت : کوک به ا.ت گفتی ۲ روز دیگه عروسی باید بگیرین
کوک : عهههه یادم رفت شرمنده تا اومدم بگم اومدین
پ ا.ت : اشکال نداره خب ا.ت نظرت چیه ؟
ا.ت : هرچه زودتر بهتر
الکس : آره منم موافقم
پ ا.ت : خیلیم عالی
کوک : پس منو ا.ت فردا و پس فردا رو برا عروسی خرید کنیم آماده شیم
ا.ت : آره
الکس و پ ا.ت : حتما
پ ا.ت : خب جوونا من برم بخوابم شما حرفاتون رو بزنین
ا.ت : بابا شام نمیخوری ؟
پ ا.ت : نه خوشگل بابا گشنم نیست
ا.ت : اوکی
پ ا.ت : ( رفت )
الکس : ببینم کوک با یه دست بازی پایه‌ای
کوک : حتما شکستت میدم
الکس : میبینیم
کوک : بردم فردا شب تو بهترین رستوران مهمونتیم و برا ا.ت یه سرویس طلا بیست چهار عیار میگیری
ا.ت : یس کوک ببریااااا
الکس : اوکی اگه من بردم ۳ سرویس طلا و کت شلوارم وقتی زن گرفتم به حساب تو
کوک : خیلیم عالی

☆ کمی بعد

کوک : ایوللللل بردمممممم
الکس : خدا بگم چیکارت کنه کوککککک
ا.ت : داداش میخریاااااا
الکس : بلاخره عروسیته باید بخرم و قول مرد قوله
کوک : خب میبریمون رستوران ؟
الکس : حتماااا
کوک : ا.ت ساعت چنده ؟
ا.ت : ۲ شب
الکس و کوک : بریم بخوابیم
ا.ت : منم موافقم منو کوکم فردا میریم خرید

ویو ا.ت : با کوک و الکس داشتیم میرفتیم طبقه بالا که یهو ....

ادامه دارد ...
لایک ؟ کامنت ؟ شرایط پارت بعد هر دوتا پارت که گذاشتم ۱۵ لایک و ۵ کامنت داشته باشن
دیدگاه ها (۰)

https://wisgoon.com/adibanhelenفیک نویسمونه فالو شه لطفا🎀راس...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۴۰ویو ا.ت : با کوک و الکس داشتیم...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۳۸ا.ت : جدییی ؟ بابا تو دیگه کی ...

معذرت میخوام از همه اونایی که حوصلشون رو از بین بردم

پارت ۸۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط