خرگوش قاتل

خرگوش قاتل
پارت۱۰
فردا:
ساعت۱۰ ویو ا.ت:
از خواب بیدار شده بودم و دوش گرفته بودم و یه کمم آرایش کرده بودم لباسم رو پوشیدم که کوک پیام داد
کوک:پایین منتظرتم
ا.ت:الان میام
سریع رفتم پایین و به مامانم گفتم که دارم میرم و رفتم بیرون که ماشینی رو دیدم که شیشه اش رو داد پایین
کوک:سوارشو
سوار ماشین شدم
توی راه
کوک:ببین من واقعا قصد ازدواج نداشتم و دوست ندارم ازدواج کنم این ازدواج فقط به اجباره
ا.ت:میدونم
کوک: تو می‌دونی من کیم؟
ا.ت:یه قاتل؟
کوک:پس چرا ازم نمیترسی ؟
ا.ت:یکم میترسم ولی کاری از دستم بر نمیاد همون‌طور که خودت گفتی باید ازدواج کنیم اونم به اجبار
کوک:منطقیه
ذهن کوک: ولی هنوز کامل نمیدونی من کیم درست
به یه پاساژ خیلی بزرگ رسیدیم که اسم کوک روش بود (اسم پاساژ jk)
ماله شرکت کوک بود چون کوک رئیس شرکت مدلینگ و طراحی لباسه و اینجا هم ماله اون بود
وارد پاساژ شدیم
کوک:دستم رو بگیر
ادامه دارد...
شرایط پارت بعد:
لایک:۱۵
کامنت:۲۵
۱۱۵ نفریمون نشه؟
همه‌ی شرطا برا پارت بعد باید برسه تا بزارم🦋
خیلی ممنونم از اونایی که حمایت میکنن ✨
دیدگاه ها (۴۰)

حمایت شه پیجش عالیه🦋✨https://wisgoon.com/beckyshinet

خرگوش قاتل پارت۹ذهن ا.ت: این همون پسر دیشبیه نبود؟ وایی ماما...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط