خدایا گاهی یک دل سنگین قفل می کند پای مرا پشت در نگاهت

خدایا گاهی یک دل سنگین قفل می کند پای مرا پشت در نگاهت.
اگر بگویی اول دلت را سبک کن و بعد بیا حرفی نیست! اما من هم این را بگویم گاهی از من کاری ساخته نیست
دل آدم گاهی آنقدر نمی فهمد و نمی فهمد و نمی فهمد... که دیگر می برد آوندهای نفس
من جایی ندارم، خدایی هم جز تو ندارم، تو هرچه می خواهی شرط بگذار
زبان دل را تو می فهمی و من می گذارمش همین جا، اگر خواستی به یک بنده بی کس، قدری نفس ببخش
من همین جا، پشت درم. باور کرده ام صدایت بزنم، صدایم می زنی.
خدایا من هستم با تمام اشتباهاتم
من فقط تو را دارم ، امیدم را نامید نکن...
دیدگاه ها (۴)

قهوه های تلخِ هر روزامگَس تراز دیروز می شوندآرامتراز هر روز ...

آدما گاهی دلشون میگیره، بی دلیل حال و هوای دلشون ابری میشه، ...

سه‌شنبه جسم ‌هایمان نه ولی قلب های ۴۰ میلیون هوادار در مسقط ...

پایِ علاقه و رابطه و تعهد که وسط می آیدخیلی ها جا می زنند، ز...

نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم. از شبِ رفتنت؟ از سکوتی که بعد...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

شعر و آغوشی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط