پنجره باز بود

پنجره باز بود
باران می امد
چشمها منتظر به راه
پاییز اما
رفته بود


#امیرعلی_قربانی




#عکس_نوشته👌
دیدگاه ها (۱)

دوستت ندارد می بینی برای اوحرف از دل میزنیدلش را میزند #امی...

نفرین جاری شدانتقام فریادبه مرگ وعده جان داده شددوست و دشمن ...

بزرگترین جبر افرینش بودما به حرف دل رفتیم ودل به حرف ما نرف...

ای پدرت روزگارمست ز رقصت بهارعاشق چشمت نگارباز تو می بخشی ام...

سردی رنج بودسوزاند استخوانمان راو من چه غریب سوختمبه سان هیز...

خدایا شکرت🍂🌨هر کجا هستم٬باشم‌آسمان مال من استپنجره٬‌فکر٬‌هوا...

زنان عاشق پاییز را بهانه می کنند مردان عاشق باران را آذر که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط