دل نوشته

دل نوشته (۶)

چشم و ابرو و لب و پیشانیت بوسیدنیست
چهار سجده همچو قرآن صورتت را واجب است...!

🌷🌷🌷

رفتی چه بی بهانه و سرد از کنار من
پاییز شد دوباره شکوه بهار من

یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی
یادت به خیر یار فراموش کار من!

حالا کجاست آن همه لاف وفا که باز
بر عشق «ما» نشسته دوباره غبار «من»

شاعر شدم که از تو بگویم غزل ولی
بدرود آخرین تو شد یادگار من!

افسرده مانده ام به امید طلوع صبح
شاید شبی سحر بشود انتظار من

باید که از حصار زمانه گذر کنم
تا پر کند زمین و زمان را شعار من

چون آتشی زبانه کشد سوز عاشقی
آتش کشد به جان سکوتت شرار من

ای شعر ناسروده کجا مانده‌ای کجا
که می‌چکد غزل به دل بی قرار من ...!

#عکس_نوشته #عاشقانه #عکس #هنر
دیدگاه ها (۴)

دل نوشته (۷)خنک آن قمار بازی که بباخت هر آن چه بودشبنمایند ه...

دل نوشته (۸) دل بریدن گاه تنها راه عاشق ماندن است ...!🌷🌷🌷وای...

دل نوشته (۵)او کــــام گــرفتـــه ز مــــن آرام نشسته من تاز...

دل نوشته (۴)موی شمشیری و ابروی کمانی شرط نیست ...راز غارت کر...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط