اگر توانم باشد که یک دل را از شکستن باز دارم

اگر توانم باشد که یک دل را از شکستن باز دارم
به بیهودگی زندگی نخواهم کرد
اگر یارای آن داشته باشم که یک تن را از رنج برهانم
یا دردی را تسکین بخشم
یا انسانی تنها را یاری کنم
که دیگر بار بسوی شادی باز گردد
به عبث زندگی نخواهم کرد
امیلی الیزابت دیکنسون
دیدگاه ها (۵)

دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به ...

تنهاییم را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست گسترده تر از عالم...

من... چیزی از عشقمان،به کسی نگفته ام !آن ها...تو را ، هنگامی...

"تمام بی کسی ام بی اراده می گرید"نشسته ام وسط ِ عاشقانه ای ب...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط