آیا هنوز

آیا هنوز
با دود سیگارت حلقه که می‌سازی،
به انگشت‌های لاغر آن زن فکر می‌کنی؟
آن زن که برای نوشتن از تو انگشت‌هایش را تراشید
و با بندبندبندِ تمام ده انگشتش نتوانست
یک‌ذره از گرمای دست‌های تورا نگه دارد

گرمای دست‌های تو از دست رفته‌است
و زمستان، موهایی‌که مثل دود سیگار تو سپید می‌شوند
و زمستان،
حلقه ی محاصره ی مرگ
که هرلحظه تنگ‌تر می‌شود
و سپیدیِ موهایم، آخ! سپیدیِ موهایم
که حلقه ی میم مرگ را دور انگشت‌هایم پیچیده‌اند
و انگشت‌هایم، آخ! انگشت‌هایم
که راز شباهتِ حلقه‌ها را فهمیده‌اند


لیلاکردبچه
دیدگاه ها (۱)

کاش بلد بودیم،عاشق "خودمان" شویم!"خود" ما‌ عجیب لایق دوست دا...

عشقراهی ست برای بازگشت به خانهبعد از کاربعد از جنگبعد از زند...

پنج شنبه...باید عاشقانه هایت را ذخـــیره کنیبرای عبوراز دلتن...

آیا شما که صورتتان رادر زیر سایه های نقاب غم انگیز زندگیمخفی...

ای قرمز مشوّش، در آبیِ رها!‏در آب رودخانه رسیدند انارها؟ بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط