من از غم تو غزل می سرایم و آن را

من از غم تو غزل می سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوش رقیب می خوانی...
#سجاد سامانی
دیدگاه ها (۸)

به خدا خواهم گفت..جای باران بهاردلمان تشنه احساس شدهعشق ببار...

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه...روزی که لب آورد ببوسم رمضان...

دهخدا تجربه عشق ندارد ور نهمعنی و مرگ و جدایی به یقین هر دو ...

روسری سر کن و نگذار میان من و بادسر آشفتگی موی تو دعوا بشود....

می سرایم "تو" و چشمان "تو" رانه سپیدی...نه غزل... تویی آن شع...

رو موتورم انداختم تایروقتیکه تو با من می خوانی اینسو اونسو م...

"تو" همانهیچ کس منیکه من تمام تمامم رابرای یک لبخند عاشقانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط