my destiny

my destiny
Part=5
دسام حال نوشتن نداره ولی خب چون شرطا رسیده میزارم
بابای هیون به هیون زنگ زد
مثلن توی شرکته هیون
هیون: الو(سرد)
بابای هیون : امروز میری با لنا برای خرید زودتر عروسی بر گزار میشه (سرد)
هیون : باشه(سرد و عصبی )
ساعت ۱۰ بود هیون رفت دنبال لنا
لنا : ببخشید دیر کردم
هیون سرش تو گوشی بود
هیون : خب بیا بشین(سرد)
لنا و هیون به مزون لباس رفتن لباس های زیبایی بود
لنا: این خوبه
هیون: آره
خلاصه خرید ها رو کردن
فیلیکس هم مث هیون با اجبار باید ازدواج نیکرد اما به نظرتون با کی؟
حدس بزنین
8:like
3:comment
دیدگاه ها (۶۸)

my destiny part =⁶خب این طور پیش بره من باید دست اجاره کنم ...

مرسی برای حمایت هاتون

my destiny Part =4از زبون هیون میگم (هیونجین رو میگم هیون)ب...

my destiny Part =3خانواده لنا رفتن خونه ی آقای هوانگ داشتن ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط