من راز سوختن را میدانم و این ستاره که در باد با من ...

من راز سوختن را می‌دانم و این ستاره که در باد با من است
سهمی‌ست از بدایت دانستن...
تمام شب شبحی بودم و جفت ناشناخته‌ام گم بود.
من می‌آمدم از غربت
من از تمام غریبان غریب‌تر بودم.
کسی نمی‌دانست
کسی محبت دست مرا نمی‌دانست...

#سعید_سلطانپور
دیدگاه ها (۵)

مطلب از این قرار است:چیزی فسرده است و نمی‌سوزد امسالدر سینهد...

به سیاستمداران بگو گوش فرادهند ؛شاعری می خواهد سخن بگوید به ...

در من بالکُنی ستکه هیچ کس از آندست تکان نمی‌دهد .#محمود_دروی...

همه یِ هستیِ من آیه ی تاریکی ستکه ترا در خود تکرارکنانبه سحر...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط