دانشگاه وانیلی

دانشگاه وانیلی
فیک تهکوک / پارت 3


ویو تهیونگ :

همه چی خیلی یهویی داشت اتفاق می‌اوفتاد ، نمیخواست جواب کوک رو بدم تا بدترش نکنه ولی اون هنوز داشت غر میزد ،نفهمیدم چطور ولی دیدم سر کلاس بلند داد زدم
تهیونگ : آخه مشکل تو با من چیه ؟ 
استاد : هی کیم ! اینجا کلاسه درسه (لحنش به شدت جدیه)
تهیونگ : استاد میشه جای منو عوض کنید ؟ 
استاد : نه . همون جا خوبه ، جئون داری چیکار میکنی
جونگ کوک : من که کاری نکردم
استاد : کاری نکردی ؟
جونگ کوک : دیدین که اون مثه دیوونه ها فریاد زد
تهیونگ : به کی گفتی دیوونه
جونگ کوک : ___(خواست حرفی بزنه که استاد حرفشو قطع کرد)
استاد : دو تاتون برین دفتر
تهیونگ : هر اتفاقی که افتاده اصلا تقصیر من نبود . من چرا باید برم
جونگ کوک : آره من بودم همین الان داشتم داد و هوار میکردم
تهیونگ : خفه شو تا فکتو نشکوندم
استاد : هی بسه دیگه برین دفتر

ویو دفتر مدیر :

با فاصله زیادی روی صندلی ها نشسته بودن . نگاهای خیره وحشتناکه مدیر روی اون دوتا بود عین جن زده بهشون خیره شده  بود .. هم جونگ کوک هم تهیونگ سر هاشون رو پایین گرفته بودن و فقط به کلمات سرزنش آمیزی که از دهن مدیر خارج میشد گوش میکردن
مدیر : کیم هنوز ۲ روز نشده اومدی ، میخوای تو دردسر بیوفتی ؟ فکر نمیکردن از این آلفا های دردسر ساز باشی بهت نمیخورد
تهیونگ : من دنبال دردسر نبودم .
مدیر : برای من مهم نیست دنبال چی بودی ، مهم اتفاقیه که افتاده ؛ جئون از تو یکی واقعا انتظار نداشتم . تو هیچ وقت با کسی دعوا نمیکردی چیشد
جونگ کوک : اون میگه دنبال دردسر نیست ؛ اون خودش دردسره من کاره‌ای نیستم
تهیونگ : نه دیگه به حدی نرسیدم که یه جوجه بخواد اینجوری بهم بگه (به شدت عصبانی)
مدیر : بس کنید ، به عنوان تنبیه آخر وقت کل سالن ورزشی رو تمیز میکنید . با هم دیگه . حالا برگردین سر کلاس

//باز از هیچی بهتر بود.. برگشتن سر کلاس به زور کنار هم نشستن و فقط منتظر بودن امروز تموم شه//



#تابع_قوانین_ویسگون #نفر_بعدی_در_کار_نیست #ما_انسانیم_نه_حیوون
#نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #تهکوک #یونمین #نامجین #سپ #بی_تی_اس #بنگتن #استری_کیدز #بنگچان #لینو #چانگبین #جیسونگ #جونگین #هیونجین #فیلیکس #سونگمین #هیونلیکس #مینسونگ #فیک_نویس #حمایت
دیدگاه ها (۱)

دانشگاه وانیلیفیک تهکوک/پارت4《کلاس تموم شد . جونگ کوگ و تهی...

فیک تهکوک دانشگاه وانیلی / پارت ۵ 《در همین حین که دونبال شات...

#درخواستی ماشین نگه داشت .. توی اون محله با پیاده رو های خل...

سلام به همه شماا خب اعع بچه ها . از اونجایی که واقعا تو ادیت...

تهیونگ : تو که اونجوری فکر نمیکنی  جونگ کوک : دقیقا همونجوری...

ویو راوی : تهکوک کنار هم نشسته بودن ؛ بی توجه حرف های حوصله ...

دانشگاه وانیلی / فیک تهکوک پارت ۷جونگ کوک : اگه قراره از کسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط