پارت
پارت⁹
+هانا -جیمین ÷ناشناس
+الو
÷عه پس تو همونی هستی که باید بیای پیشه من
+ببخشیدا نمیخوام فضولی کنم،ولی نمیشناسمتون
÷جیمین دربارم باهات صحبت نکرده
+ن.ن.نه
÷مطمئنی
+ب.ب.ب.له
÷پس فک کنم همین روزاست که منو بشناسی
+من؟(صدای لرزون)
÷میبینمت،خدانگه دار
ارتباط رو غط کرد،من به شدت ترسیده بود،نکنه جیمین الان که میخوایم بریم بیرون ببرم پیش اون یاروعه
وای چیکار کنم
-هانا نمیای؟با کی صحبت میکنی
+من حالم خوب نیست نمیام
-چیشده؟!
+هیچی ولی نمیتونم راه برم
-بیا بریم بیمارستان پاریس بهترین دکترای جهانو دارن
+نه نه خوب میشم
-حالا که اصرار میکنی پس باشه
+من میرم استراحت کنم
-باشه خوب استراحت کن
لباسامو تا کردم و داخل کشو گذاشتمو روی تخت دراز کشیدم و کم کم هوا بارونی تر میشد و منم بیشتر خوابم میبرد که دیگه چرت زدنو کنار گذاشتمو پتو انداختم رومو خوابیدم
وقتی که بیدار شدم متوجه شدم که کسی داخل خونه نیس
خونه به اون بزرگی و یه دختر تنها و ترسو ،ترسمو کنار گذاشتم لباسامو در اوردمو به سوی حموم رفتم تا حداقل بتونم کمی از وقتمو بگذرونم و تنها نباشم
وقتی حوله مو پوشیدم و رفتم
( حوله فقط تا رون پاهاش بود) که متوجه صدایی شدم
از بیرون صدایی میومد،ترسیده بودم گوشه درو باز کردم تا بتونم ببینم کیه که دیدم.............
+هانا -جیمین ÷ناشناس
+الو
÷عه پس تو همونی هستی که باید بیای پیشه من
+ببخشیدا نمیخوام فضولی کنم،ولی نمیشناسمتون
÷جیمین دربارم باهات صحبت نکرده
+ن.ن.نه
÷مطمئنی
+ب.ب.ب.له
÷پس فک کنم همین روزاست که منو بشناسی
+من؟(صدای لرزون)
÷میبینمت،خدانگه دار
ارتباط رو غط کرد،من به شدت ترسیده بود،نکنه جیمین الان که میخوایم بریم بیرون ببرم پیش اون یاروعه
وای چیکار کنم
-هانا نمیای؟با کی صحبت میکنی
+من حالم خوب نیست نمیام
-چیشده؟!
+هیچی ولی نمیتونم راه برم
-بیا بریم بیمارستان پاریس بهترین دکترای جهانو دارن
+نه نه خوب میشم
-حالا که اصرار میکنی پس باشه
+من میرم استراحت کنم
-باشه خوب استراحت کن
لباسامو تا کردم و داخل کشو گذاشتمو روی تخت دراز کشیدم و کم کم هوا بارونی تر میشد و منم بیشتر خوابم میبرد که دیگه چرت زدنو کنار گذاشتمو پتو انداختم رومو خوابیدم
وقتی که بیدار شدم متوجه شدم که کسی داخل خونه نیس
خونه به اون بزرگی و یه دختر تنها و ترسو ،ترسمو کنار گذاشتم لباسامو در اوردمو به سوی حموم رفتم تا حداقل بتونم کمی از وقتمو بگذرونم و تنها نباشم
وقتی حوله مو پوشیدم و رفتم
( حوله فقط تا رون پاهاش بود) که متوجه صدایی شدم
از بیرون صدایی میومد،ترسیده بودم گوشه درو باز کردم تا بتونم ببینم کیه که دیدم.............
- ۶.۰k
- ۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط