شعر غرور نهنگ

شعر : غرور نهنگ

آه ، آدم دلش که پر باشد ، دوست دارد به کوچه ها بزند
برود از خودش فرار کند ، به همه چیز پشت پا بزند

دوست دارد به مرگ فکر کند ، زندگی را حجاب میداند
دوست دارد که بی حجاب شود ، حرف را با خود خدا بزند

توی مغزت مدام میشنوی ، منطقی فکر کن ضعیف نباش
مرد باید به درد تکیه کند ، بیخودی خوب نیست جا بزند

دل به دریا زدی و طوفان شد،به غرور نهنگ ها برخورد
موج منفی گرفت دریا را ، که سرش را به صخره ها بزند

فکر کن سفره ماهی پیری ، که تنش خسته از پذیرایی است
با چه انگیزه از ته دریـــــــا ، مرد صیاد را صــــــدا بزند

فکر کن بچه لاک پشتی که روی ریلی به پشت افتاده
وقطاری به سمت او راهی است...خنده دار است دست و پا بزند

زندگی رو به قبله خوابیده ، مرگ همبستر قدیمی اوست
زندگی تشنه ی همآغوشی است ، یک نفر مرگ را صدا بزند

هر چه گشتند هیچ چیز نبود ، هرچه گشتیم هیچ چیزی نیست
آدمیزاد نا امید شده ، تا به کی پنجه در هوا بزند

آسمان بر سرم سوار شده ، دل من آلت قمار شده
. . .زندگی مثل زهرمار شده ، یک نفر چارپایه را بزند
دیدگاه ها (۱۵)

خوش آب حیاتی است روان در نظر ماعالم همه سیراب شد از رهگذر ما...

چیست عالم شبنمی از نهر ماکیست آدم عارفی در شهر ماهرکجا بکری ...

عشق آمد خویش را گم کن عزیز قوتت را قوت مردم کن عزیز عشق یعن...

قهوه را بردار و یک قاشق شکر... سم بیشتر! پیش رویـــــم هـــ...

تصمیم بگیر با دل خوشی های سادهمعادله پیچیده ی زندگی را دور ب...

﷽‌#مولای‌من🍃عشق از سرای این دل من پا نمیشود مجنون دلش بجز سو...

💔 اعتراف تلخ یک غارنورد: "خدا، من نمی‌خوام بمیرم..." 😭🍃«اینج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط