ارباب و برده part⁴

#فیک_ارباب_و_برده

نرسیده بود اما من گذاشتم

که یهو دیدم .....
(هیچی ندیدم مرض داشتم )گفتم چشم و آجوما گفت لباست توی اتاقه منم سمت اتاق رفتم اتاق با تم مشکی جوری که دوست دارم یه حموم هم داشت رفتم یه دوش ۵ مینی گرفتم اومدم سرمو خشک کردم لباسمو پوشیدم رفتم پایین رفتم گل‌ها رو بدم همین جوری که داشتم آب می‌دادم صدای ناله اومد رفتم بالا ببینم صدا از کدوم طرف میاد دیدم صدا از طرف اتاق اربابه گفتم بهتره نزدیک نشم اما دلم می‌خواست ببینم توش چیه یکم نزدیک شدم که ببینم درو داشتم باز می‌کردم که با صورت ارباب مواجه شدم از ترس نفسم گرفته بود
+هویی اینجا چی کار می‌کنی
_ارباب .. م..من اومدم دیدم صدایی میاد گفتم ببینم چیه ( تیکه تیکه گف)
+لازم نکرده تو دلت برا کسی بسوزه(داد)
برای این کارت باید تنبیه بشی
_اما ...اما ...ارباب من که کاری نکردم
لطفاً لطفاً دیگه تکرار نمیشه (بغض)
+اما باید تنبیه بشی

ویو ات

کشون کشون منو به سمت اتاق قرمز کشوند منم ترسیده بودم از ترسم حرفی نزدم برد منو اونجا نشوندم رو صندلی اونجا کلی وسایل شکنجه بود تفنگ کمربند خیلی از وسایل‌های دیگه رفت سمت کمد کمربند نازک برداشت لباسمو پاره کرد همین که اومد بزنه اجوما اومد تو
اجوما.پسرم پدرت اومده
+اههه الان باید بیاد باشه بگو بشینه تا بیام

ویو کوک

تا خواستم ات رو بزنم اجوما اومد تو گف پدرم پایین هست

+جایی نمیری تا بیام
_چشم ارباب(گریه)

فلش بک به ۲ ساعت بعد

ویو ات
دیدم ارباب نیومده تصمیم گرفتم برم بیرون همین که درو باز کردم .......

شرط ۱۰ لایک
۲۰ کامنت حد عقل
دیدگاه ها (۷۵)

ارباب و برده part ⁵

ارباب و برده part ⁷

ارباب و برده part³

ارباب و بده part²

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

رمان ( عمارت ارباب)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط