ﺍﺯﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮔﻠﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﺍﺯﻋﺸﻮﻩ ﻭﺁﻥ ﻭﻧﺎﺯﻭﺍﺩﺍﯾﺖ ﮔﻠﻪ ﮐﺮﺩﻡ

ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﺁﻥ ﻟﺐ ﻟﻌﻠﺶ ﺷﮑﺮﯾﻦ ﺷﺪ
ﺍﺯﻧﻐﻤﻪ ﻭﺁﻫﻨﮓ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮔﻠﻪ ﮐﺮﺩﻡ

ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﻭﺩﻭﺻﺪﺑﺎﺭﺑﮕﻔﺘﻢ
ﺍﺯﺑﺎﺩﻩ ﮔﺬﺷﺘﻢ،ﺯﺧﻄﺎﯾﺖ ﮔﻠﻪ ﮐﺮﺩﻡ
دیدگاه ها (۱)

"دل"حریمے‌ست ڪہ حرمت داردلمس دست هرنامحرم برضریح حرمشنامردے ...

آغوش من کشوری ست که پادشاه آن توییبیا از همه ی مرزها عبور کن...

حس من پیش کسی مثل تو ابراز نشد-مثل فرعون که حریف دمِ اعجاز ن...

سنگ ها را نمی دانم.اما گنجشک ها مفت نیستند!قلبشان می تپد.نگو...

ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺧﻤﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮔﻠﻪ ﮐﺮﺩﻡﺍﺯ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻧﺎﺯ ﻭ ﺍﺩﺍﯾﺖ ﮔﻠﻪ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط