تو عین غروب جمعه بودی برام

- تو عین غروب جمعه بودی برام ؛
اسمت ك میومد یه حجمِ عظیمی از
حسرت نرسیدن ؛
یه زخم عمیقی از نخواستن رخنه می‌کرد
تو جونم .
بعدش دیگه فرقی نمیکرد ؛
اون جمعه عروسی دوستم باشه
یا یه روز معمولی رو تخت‌ خواب فقط تو
بودی و تو .
با منی که باید منتظر میموندم .
ببینم خودت کی دوباره خسته میشی .
تا از یادم بزاری بری!(:🔓'🪐

#شیرین‌_باف
دیدگاه ها (۰)

- توی بیهوشی وقتی عمل تموم شد و مریضو باید برگردونیم ؛بهش ‹ ...

- قشنگ‌ترین‌متنی‌ك‌امروزخوندم : ‹ بعضی‌ازگریه‌هافقط‌می‌خوان ...

- مثل بوی تازگی کاغذای یه کتاب نو ؛مثل عطرِ خاكِ بارون خورده...

- نیگام میکنه میگه : آدما ك پناه ندارن باباجان . .دل میدن به...

# رز _ سیاه PART _ 49تارا: از وقتی یادمه بعد یه دوره کوتاهی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط