تلخ ترین بخش جدایی

فرشته تازه از ماجرای جدایی ما با خبر شده بود. تا ایران نبود بهش چیزی نگفتیم. وقتی برگشت یه راست اومد خونه...
داشتم کیک رو میبریدم که بی مقدمه پرسید:
فکر میکنی کدوم بخش جدایی سخت تره؟
گفتم: اوایل فکر میکردم یادآوری خاطرات بخش سخت جداییه...
اما یه روز صبح که از خواب بیدار شدم و رفتم چایی گذاشتم و بساط صبحونه رو چیدم...
اونجایی که بدون اراده دوتا استکان چایی ریختم... یه دفعه به خودم اومدم و دیدم نیست...
اینجا سخت ترین بخش جدایی بود...
روبه رو شدن با واقعیت جدایی...
گفت: الان چی اذیتت میکنه؟
گفتم: فراموش شدن... فراموش نشدن...
به خودم که فکر میکنم فراموش شدن اذیتم میکنه...
به خودش که فکر میکنم فراموش نشدنم...
پرسید: کدوم رو ترجیح میدی؟
خندیدم و استکان چایی رو دادم دستش...
گفت:برا خودت نمیریزی؟
گفتم: مدتهاست توی این خونه استکان دومی وجود نداره...
این قسمت تلخ ترین بخش جداییه...
#الهام_جعفری
#جعفری
دیدگاه ها (۱۲)

امشب...آخرین شیفت شب من توی بیمارستانی که یادآور خاطرات تلخ ...

ارواح همینقدر شفاف اند

این پیج ویسکول مثه معلمای ریاضی دبیرستان میمونه که یه معادله...

ضرورت منطقی، ضرورت عاشقانه

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

ویو تیهونگ : داشتم خو خیابون پس کوچه ها قدم میزدم که یه دختر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط