شبها

شبها...
بدتر از همه ی دلتنگیها...
دلتنگی برای خودم است...
همین خودی که هیچ شباهتی به من ندارد...
همین من افسرده ی همیشه ساکت...
همین منی که مدام بغضی را درگلو حمل می کند...
بدتر از دلتنگی این است که
ندانی چه مرگت شده...
ندانی این دانه های اشک برای کدام غمت سرازیر می شود...
بدتر از دلتنگی
ندانستن حال خودت هست ...
فقط میدانم دلم عجیب گرفته...
عجیب...
دیدگاه ها (۱)

باید بمانیتا من آرامش بگیرم،باید تو باشی تا که حالم خوب باشد...

کاش ...اینجا بودی...آن وقت شب ...یادش می رفت...دلگیر باشد......

نه ڪه نباشیهستی!نه ڪه نزدیڪ،فرسنگ ها دوری!همچون سایه یِ خیال...

دوست داشتن را در چشمى بجوىکه حتى وقتى بسته است،روياى تو را ب...

یعنی نمیشه دوباره به اون روز ها برگردیم?

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط