یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

یک عمر قفس بست مسیر نفسم را
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست
حالا که مقدر شده آرام بگیرم
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست
بگذار که درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
دیدگاه ها (۳)

می توان زیبا زیستنه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویمنه چنان ب...

باز هـــم در وحشت بــــی انتهای فــــــاصلهبــا هجوم تلخ شب ...

می توان زیبا زیستنه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویمنه چنان ب...

اگر می دانستماین آخرین دقایقی است که تو را می بینمبه تو می گ...

سرانجام اقدام علیه وطن...!اشکهای برزو ارجمند و پشیمانی وی از...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط