زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی‌بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی‌بینم 
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می‌گردم
ولی از خویش جز گردی به دامانی نمی‌بینم
به غواصان بگو کافیست هرچه بی‌سبب گشتند
در این دریای طوفان دیده مرجانی نمی‌بینم
چه بر ما رفته است؟‌ ای عمر!‌ ای یاقوت بی‌قیمت
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی‌بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم؟
که می‌گردم ولی زلف پریشانی نمی‌بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می‌خواهد
که من می‌میرم از این درد و درمانی نمی‌بینم
#فاضل_نظری


#عاشقانه
دیدگاه ها (۸)

#پست_جدید #عاشقانه

#تکست_خاص #عاشقانه

♥خدایاشکرت♥ #عاشقانه

هیچ‌ نرفت ونرود ...از دل من صورت او....#عاشقانه

نمی داند دل تنها، میان جمع هم تنهاستمرا افکنده در تنگی، که ن...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

موج روشنگری:🖌در خصوص دلایل خودسوزی جوان اهوازی مرحوم احمد با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط