تو را نمی دانم

تو را نمی دانم،
اما من دلم روشن است
به تمام اتفاقات خوب در راه مانده،
به تمام روزهای شیرین نیامده،

من دلم روشن است.
یک روز کسی از راه می رسد،
پای حرفهایش می ایستد
و دیگر ترس از دست دادنش را به دلهایمان راه نخواهیم داد.

روزی از راه می رسد
و ما برای یک روز هم که شده آنچنان که باید، زندگی می کنیم.
آری،
من دلم روشن است...

حاتم ابراهیم زاده
دیدگاه ها (۴)

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤نه تو می مانی و نه اندوهو نه هیچ یک از مردم این آ...

تــــو روحــــﮧ بـــعــــضـــے آهــــنـــگا بـــعــــضـــے ع...

زن ها دو بار می شکنند یکبار وقتی مردی را می بوسند ولی بوسیده...

خیره به نگاهش شوبی هوا،محکمدر آغوشت حبسش کنو فریاد بزن دوستش...

زبان ما قاصر است از شکر نعمت تولد و حس بودن شمادر روز تولدت ...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط