چندشاتی جونگکوک طولانی
چندشاتی جونگکوک طولانی...
part 11
۲ هفته از اون موضوع میگذره، عروسیمون ۱ هفته عقل تر افتاده، ...
من عاشق ات شدم، ولی واقعا جرعت ندارم بهش بگم.. میترسم ردم کنه..
امشب داخل خونه ی پدر و مادرموهمه داشتیم شام میخوریم
یهو ات بد شرکت بلند شد و به دستشویی رفت...
دنبالش دویدم..
جلوی در دستشویی بودم
-ات.. خوبی؟!
نشانه ی ترس داخل صداش موج میزد..
ات بعدواز ۴ دقیقه بیرون اومد..
+اه... ببخشید.. بالا آوردم..
-ات.. تو.. حامله ای...
+چی... وای راست میگی احتمال داره..
-پاشو بریم دکتر.
+باشه..
ات سریع لباس هاش رو پوشیدم و با جونگکوک به سنت بیمارستان رفتن
ات ویو
جونگکوک و من سوار ماشین شدیم
ماسبن رو روشن کرد و به سمت بیمارستان رفتیم..
وقتی رسیدیم سریع دکتر ازم آزمایش گرفت.. داخل اتاق منتظر جواب بودیم که یهو دکتر اومد
part 11
۲ هفته از اون موضوع میگذره، عروسیمون ۱ هفته عقل تر افتاده، ...
من عاشق ات شدم، ولی واقعا جرعت ندارم بهش بگم.. میترسم ردم کنه..
امشب داخل خونه ی پدر و مادرموهمه داشتیم شام میخوریم
یهو ات بد شرکت بلند شد و به دستشویی رفت...
دنبالش دویدم..
جلوی در دستشویی بودم
-ات.. خوبی؟!
نشانه ی ترس داخل صداش موج میزد..
ات بعدواز ۴ دقیقه بیرون اومد..
+اه... ببخشید.. بالا آوردم..
-ات.. تو.. حامله ای...
+چی... وای راست میگی احتمال داره..
-پاشو بریم دکتر.
+باشه..
ات سریع لباس هاش رو پوشیدم و با جونگکوک به سنت بیمارستان رفتن
ات ویو
جونگکوک و من سوار ماشین شدیم
ماسبن رو روشن کرد و به سمت بیمارستان رفتیم..
وقتی رسیدیم سریع دکتر ازم آزمایش گرفت.. داخل اتاق منتظر جواب بودیم که یهو دکتر اومد
- ۲۷.۷k
- ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط