به دو زلف یاردادم

به دو زلف یاردادم
دل بی قرار خود را ...

چه کنم سیاه کردم
همه روزگار خود را ...

#مـــولانا جان


تکــ★
دیدگاه ها (۱)

از سوز محبت چه خبر اهل هوس رااین آتش عشق استنسوزد همه کس رام...

دلخوش نشستہ‌ام کہ شاید گَذر ڪنی ؛لعنت بہ شایدی ڪه مهیا نمی‌ش...

تو ای #وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌هامن و این #دشت بی‌پای...

گر مرا #ترک کنی من زغمت می سوزمآسمان را به #زمين جان خودت می...

یار از بپرسد چرته‌زی تا من دل خود خون کنمبه کوهستان کورمدی ه...

‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ںماندهِ در دِلم دگر ٹواں دورئ ! ‌ ‌

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط