Pلایک موتونی فرشته
P⁵لایک موتونی فرشته🍓😶
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂
☆چراااا جینننن برههههه لعنتییییی
بادیگارد: قربان ایشون مقاومت کردن هرچی بهشون گفتیم نرو گوش ندادن
&شتتتتت
☆من ی فکری دارم ته
&چه فکری بگو زودتر
☆اول باید برام شیرموز بخری تا بگم
&لعنتبت... برو براش شیرموز بگیر بادیگارد
بادیگارد: چشم قربان (و رفت و ویکوک تنها شدن)
☆نقشم اینه... ما ات رو می دزدیم تا درصورتی که جین لو رفت معامله کنیم با جیهوپ ات میدیم جینو پس میگیریم...(نیشخند)
&اوم خوبه
☆هه میدونم احمق جان
&درست صحبت کن کوک
☆چشم ارباب گینگی
&پ توهم ارباب مینی هسی کوچولو
☆خفه سایزمو دیدی اصلاننننن
&هه
꧁꧁꧁꧁꧁[ویو ات] ꧂꧂꧂꧂꧂
(اخیش ی روز دگ مدرسه هم تموم شد بالاخره میرم میخوابم)
♡سلاممم اوپااااا من اومدمم... اوپا؟
#سلام عزیزم
♡اوپا چیزی شده؟
#ن.. نه
♡اوکی من رفتم تو اتاقم استراحت کنم اوپا فعلان
#باشه برو عزیزکم
♡هوم خخ(رفتم از پله های عمارت بالا دیدم ی پسر خدمتکار میخاد بدون اجازه وارد دفتر کار جیهوپ شه)
♡ببخشید اقا ورود به اونجا بدون اجازه ممنوع (لبخند)
جین: عااا.... من تازه واردم نمیدونستم میخاستم این اتاق هم تمیز کنم
♡اوکی اول از ارباب جیهوپ اجازه بگیریدلطفان
جین: باشه معذرت میخوام ببخشید ببخشید
♡اوهـوم (😊)
(رفتم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و به دنیای خواب رفتم)
جین: هوففف اخیش
#اینجا چی میخای خدمتکار
جین: ببخشید (صورتشو مخفی میکنی که جیهوپ فکشو میگیره و صورتش رو برسی میکنه)
#هه کیم سوکجین چه خبرا
جین:(تو دلش گفت خوب شد هرچی اطلاعات داشتم قبل گیر افتادنم برا کوک فرستادم)
#جاسوس عوضی (فکش رو ول میکنه)
جین: مارمولک چندش
#بادیگارد
بادیگارد: بله قربان
#ببرینش ازش اعتراف بگیرین به نفعته زبون باژکنی کیم سوکجین
جین: ولممممم کنید دستتو بهم نزن
(بادیگارد جین رو روی کولش میندازه و میره)
جیهوپ: هه
♡اوپا صدای چی بود (خواب الود میاد سمت اوپاش)
#هیچی عزیزم
♡اوم
#من باید برم جایی
♡منمم بیاممم(ذوق زده)
#خب.... باشه
(جیهوپ و ات سوار ماشین شدن و مقصد جیهوپ عمارت ویکوک بود) و.... ادامه داره
꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂
☆چراااا جینننن برههههه لعنتییییی
بادیگارد: قربان ایشون مقاومت کردن هرچی بهشون گفتیم نرو گوش ندادن
&شتتتتت
☆من ی فکری دارم ته
&چه فکری بگو زودتر
☆اول باید برام شیرموز بخری تا بگم
&لعنتبت... برو براش شیرموز بگیر بادیگارد
بادیگارد: چشم قربان (و رفت و ویکوک تنها شدن)
☆نقشم اینه... ما ات رو می دزدیم تا درصورتی که جین لو رفت معامله کنیم با جیهوپ ات میدیم جینو پس میگیریم...(نیشخند)
&اوم خوبه
☆هه میدونم احمق جان
&درست صحبت کن کوک
☆چشم ارباب گینگی
&پ توهم ارباب مینی هسی کوچولو
☆خفه سایزمو دیدی اصلاننننن
&هه
꧁꧁꧁꧁꧁[ویو ات] ꧂꧂꧂꧂꧂
(اخیش ی روز دگ مدرسه هم تموم شد بالاخره میرم میخوابم)
♡سلاممم اوپااااا من اومدمم... اوپا؟
#سلام عزیزم
♡اوپا چیزی شده؟
#ن.. نه
♡اوکی من رفتم تو اتاقم استراحت کنم اوپا فعلان
#باشه برو عزیزکم
♡هوم خخ(رفتم از پله های عمارت بالا دیدم ی پسر خدمتکار میخاد بدون اجازه وارد دفتر کار جیهوپ شه)
♡ببخشید اقا ورود به اونجا بدون اجازه ممنوع (لبخند)
جین: عااا.... من تازه واردم نمیدونستم میخاستم این اتاق هم تمیز کنم
♡اوکی اول از ارباب جیهوپ اجازه بگیریدلطفان
جین: باشه معذرت میخوام ببخشید ببخشید
♡اوهـوم (😊)
(رفتم تو اتاقم و رو تخت دراز کشیدم و به دنیای خواب رفتم)
جین: هوففف اخیش
#اینجا چی میخای خدمتکار
جین: ببخشید (صورتشو مخفی میکنی که جیهوپ فکشو میگیره و صورتش رو برسی میکنه)
#هه کیم سوکجین چه خبرا
جین:(تو دلش گفت خوب شد هرچی اطلاعات داشتم قبل گیر افتادنم برا کوک فرستادم)
#جاسوس عوضی (فکش رو ول میکنه)
جین: مارمولک چندش
#بادیگارد
بادیگارد: بله قربان
#ببرینش ازش اعتراف بگیرین به نفعته زبون باژکنی کیم سوکجین
جین: ولممممم کنید دستتو بهم نزن
(بادیگارد جین رو روی کولش میندازه و میره)
جیهوپ: هه
♡اوپا صدای چی بود (خواب الود میاد سمت اوپاش)
#هیچی عزیزم
♡اوم
#من باید برم جایی
♡منمم بیاممم(ذوق زده)
#خب.... باشه
(جیهوپ و ات سوار ماشین شدن و مقصد جیهوپ عمارت ویکوک بود) و.... ادامه داره
- ۲.۷k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط