یک نفر روزی هزار بار

.

یک نفر روزی هزار بار
تو را در دلش مثل بنایی با شکوه و مجلَّل بسازد و بالا بکشد و بکوبد و ویران کند ...
یا تو را مثل قصه ای همیشه نا تمام روزی صد بار به رشته ی تحریر در بیاورد و مچاله کند و دور بیندازد ...
هر لحظه درون خودش با تو در قهر و آشتی باشد ...
مدام درگیر همین چرخه ی دردناک باشد ...
بعد که تو را می بیند فقط چشم ریز کند و لبخند بزند ،فقط حرفای قشنگ قشنگ به زبان بیاورد ،انگار نه انگار درد می کشد ،انگار نه انگار مثل خوره به جانش افتاده ای و سوهان روحش شدی ، انگار نه انگار خواب و خوراکش را گرفته ای ،انگار نه انگار زندگی اش را به گند کشیده ای ، تنش ، روحش ، روانش ، معصومیتش ، همه ی وجودش را ، بی اینکه کمترین مقاومتی کند ، مثل قلعه ای که بی هیچ جنگی به تصرّف در آمده باشد در اختیارت می گذارد ،که مبادا لحظه ای نباشی ، که مبادا لحظه ای قهر کنی ، که مبادا لحظه ای تصویر رویاهایش را مخدوش کنی ، که مبادا اولین مرگ عاشقانه ی پیش از اینش را دوباره تجربه کند ، حالا تو بگو : تو برایش چه می کنی بعد از اینکه لباس هایش را به تن می کند ؟
تو برایش چه می کنی ...


#سید_رضا_هاشمی


@seyyedrezahashemi
دیدگاه ها (۱)

۷٨۶بیا به عاشقی و شعر متهم باشیم ...بیا بهانه نگیریم عشق هم...

۷٨۶اگر چه دستخوش حادثات دیگری ام ...هنوز گاه گداری به فکر م...

سنگ صبور/ اشعارسید رضا هاشمی:۷۸۶کسی به پای تو افتاد و زار زا...

.نه امیدی برای برگشتن نه توانی برای جنگیدن ...مثل سربازی ام ...

🎬دست های خالی ما در بازار قیامت🎙حجه الاسلام فاطمی نیا(ه)#تلن...

تکپارتی

من در میان انبوهی از پالتوها و کوله‌ پشتی ‌ها، در یک آغوش اج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط