آفا جان سلام
آفا جان سلام..
خواستم احوالتان را بپرسم ؟ خوب هستید؟ حال زائر ها همه خوب است؟
امسال هم شنیده ام مهمان زیاد داری.. و عجب مهمان نوازی هستی شما... هرکه آمده مجنون برگشته...
راستش من که نیامده ام اما میگویند صحن و سرایت حال خوشی دارد... دوستم میگفت ندیده ای بین الحرمین را! ....چه نخل هایی.. چه صفایی...
اگر راستش را بخواهی دلم هوایی شده ببیایم ببینم این همه میگویند کربلا کربلا مثل همان مشهد خودمان است ؟,که آدم توی صحن حالش یجوری میشود؟ یا نه من فکر میکنم حاله خوشی مثل بهشت دارد...
حسین جان من که نیامده ام اما میگویند نوحه خانی های عربی شنیدنش چه کیفی دارد ....میدانی دلم چه میخواهد؟ دلم میخواهد. بیایم نوکر دربارت شوم.. هی چایی بدهم ب زائرین.. عرق پیشانی شان را پاک کنم و خدا میداند دلم میخواهد یک گوشه پیدا کنم نزدیک ضریح و دلم را رها کنم برود هر جایی دلش میخواهد پیش تو.....
حسین جان..
نمیدانم چه شد مرا نخاستی نوکرت شوم... اما این یک قسمتم نشده ساده نبود..! این تمام درد من این شب هاست... شب هایی که دارم به محرم نزدیک میشوم و امیدم از آمدن پیش تو ناامید است...
امیدم بد جور ناامید شد..
شب و روزم یکیست ...
دلم پر از گله است... از روزگار از همه اتفاقاتی ک باعث میشود از کاروان تو جا بمانم....
خودت میدانی؟ نوحه هایی برایت خوانده اند که هرچه اشک میریزم اندوهم کم نمی شود...
دلم گرفته از دعاهایم مشهد که اجابت نشده... و از دلم که لیاقت آمدن پیدا نکرده...
حسین جان خودت شفاعتم کن....
حاله دلم مثل پروانه ی بال شکسته پر از دلتنگیست....
خودت صدایم کن...
##دختر افتاب##..
خواستم احوالتان را بپرسم ؟ خوب هستید؟ حال زائر ها همه خوب است؟
امسال هم شنیده ام مهمان زیاد داری.. و عجب مهمان نوازی هستی شما... هرکه آمده مجنون برگشته...
راستش من که نیامده ام اما میگویند صحن و سرایت حال خوشی دارد... دوستم میگفت ندیده ای بین الحرمین را! ....چه نخل هایی.. چه صفایی...
اگر راستش را بخواهی دلم هوایی شده ببیایم ببینم این همه میگویند کربلا کربلا مثل همان مشهد خودمان است ؟,که آدم توی صحن حالش یجوری میشود؟ یا نه من فکر میکنم حاله خوشی مثل بهشت دارد...
حسین جان من که نیامده ام اما میگویند نوحه خانی های عربی شنیدنش چه کیفی دارد ....میدانی دلم چه میخواهد؟ دلم میخواهد. بیایم نوکر دربارت شوم.. هی چایی بدهم ب زائرین.. عرق پیشانی شان را پاک کنم و خدا میداند دلم میخواهد یک گوشه پیدا کنم نزدیک ضریح و دلم را رها کنم برود هر جایی دلش میخواهد پیش تو.....
حسین جان..
نمیدانم چه شد مرا نخاستی نوکرت شوم... اما این یک قسمتم نشده ساده نبود..! این تمام درد من این شب هاست... شب هایی که دارم به محرم نزدیک میشوم و امیدم از آمدن پیش تو ناامید است...
امیدم بد جور ناامید شد..
شب و روزم یکیست ...
دلم پر از گله است... از روزگار از همه اتفاقاتی ک باعث میشود از کاروان تو جا بمانم....
خودت میدانی؟ نوحه هایی برایت خوانده اند که هرچه اشک میریزم اندوهم کم نمی شود...
دلم گرفته از دعاهایم مشهد که اجابت نشده... و از دلم که لیاقت آمدن پیدا نکرده...
حسین جان خودت شفاعتم کن....
حاله دلم مثل پروانه ی بال شکسته پر از دلتنگیست....
خودت صدایم کن...
##دختر افتاب##..
- ۲.۹k
- ۰۵ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط