پارت
پارت ۴
پارت ۴
چهیون: زنگ بزن دیگه
شماره رو گرفتم...
:الو بفرمایید
ات: اوم.سلام من لیم اتم.
:او خانم لیم.بله بله راستش بهتون زنگ زدم که بگم از شما خیلی تعریف شنیدیم و رئیسمون میخوان با شما ملاقات کنن. اگه میشه راس ساعت ۸ بیاین به لوکیشنی که براتون میفرستم.
ات: یه لحظه یه لحظه میشه اول معرفی کنید؟!
: راستش ما اطلاع دقیقی از خود رئیس نداریم و فقط رئیس صداشون میکنیم. ولی میتونم بگم از شرکت FULL M تماس گرفتم.
ات: شرکت FULL M؟ خب در چه حوضه ای هستش؟
: همون حوضهی کار خودتون
ات:آها
:پس ساعت ۸ منتظرتونن. ممنون که قبول کردین.
تلفن رو قطع کرد
ات:وا! شاید من قبول نکردم؟!
چهیون: چیشد چیشد؟!
ات:چرا کامل نمیگه چی به چیه -___-
چهیون: عه خب توضیح بده دیگهه
ات : خب...
یکی دره اتاق رو زد
ات:بفرمایید
در باز شد
:سلام!
ات: آ. عا آقای کیم...(بلند شدم)
آقای کیم: میشه چند لحظه با من بیاین؟
ات: عا . بله (رفتم طرف در)
آقای کیم: لطفا شما هم بیاین
چهیون: من؟!
آقای کیم: کس دیگه ای هم اینجا هست؟
چهیون: عه خب نه😅
منو چهیون دو نفری رفتیم دنبالش
ذهنم: یعنی کجا؟ از اداره اومدیم بیرون آخه!
وقتی به در خروجی رسیدیم آقای کیم رو کرد به ما:
آقای کیم: من از رئیستون خواستم یه هفته بهتون مرخصی بده . یه هفته آزادید که یکم حال و هوا عوض کنید. در زمن ... خانم لیم. قول ساعت ۸ یادتون نره. با اجازه
بعد این حرفش با سرش تعظیم کرد و رفت بیرون
چهیون: ات
ات:....
چهیون: اتتتت
ات: عهههه چیههه؟؟
چهیون : کدوم قولوا میگه؟!
ات: ...
__________________________
-----------
#fake
پارت ۴
چهیون: زنگ بزن دیگه
شماره رو گرفتم...
:الو بفرمایید
ات: اوم.سلام من لیم اتم.
:او خانم لیم.بله بله راستش بهتون زنگ زدم که بگم از شما خیلی تعریف شنیدیم و رئیسمون میخوان با شما ملاقات کنن. اگه میشه راس ساعت ۸ بیاین به لوکیشنی که براتون میفرستم.
ات: یه لحظه یه لحظه میشه اول معرفی کنید؟!
: راستش ما اطلاع دقیقی از خود رئیس نداریم و فقط رئیس صداشون میکنیم. ولی میتونم بگم از شرکت FULL M تماس گرفتم.
ات: شرکت FULL M؟ خب در چه حوضه ای هستش؟
: همون حوضهی کار خودتون
ات:آها
:پس ساعت ۸ منتظرتونن. ممنون که قبول کردین.
تلفن رو قطع کرد
ات:وا! شاید من قبول نکردم؟!
چهیون: چیشد چیشد؟!
ات:چرا کامل نمیگه چی به چیه -___-
چهیون: عه خب توضیح بده دیگهه
ات : خب...
یکی دره اتاق رو زد
ات:بفرمایید
در باز شد
:سلام!
ات: آ. عا آقای کیم...(بلند شدم)
آقای کیم: میشه چند لحظه با من بیاین؟
ات: عا . بله (رفتم طرف در)
آقای کیم: لطفا شما هم بیاین
چهیون: من؟!
آقای کیم: کس دیگه ای هم اینجا هست؟
چهیون: عه خب نه😅
منو چهیون دو نفری رفتیم دنبالش
ذهنم: یعنی کجا؟ از اداره اومدیم بیرون آخه!
وقتی به در خروجی رسیدیم آقای کیم رو کرد به ما:
آقای کیم: من از رئیستون خواستم یه هفته بهتون مرخصی بده . یه هفته آزادید که یکم حال و هوا عوض کنید. در زمن ... خانم لیم. قول ساعت ۸ یادتون نره. با اجازه
بعد این حرفش با سرش تعظیم کرد و رفت بیرون
چهیون: ات
ات:....
چهیون: اتتتت
ات: عهههه چیههه؟؟
چهیون : کدوم قولوا میگه؟!
ات: ...
__________________________
-----------
#fake
- ۲.۸k
- ۰۴ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط