بزرگترینآرزو
#بزرگترین_آرزو
P17
همینطور که انتظار میرفت جانگ می تونسته بود مدارک زیادی جمع کنه و یجورایی اون رو شکست بده.. باید برای جلسه بعد ی دادگاه بیشتر تلاش میکرد.. حداقل برای نگه داشتن حرفه کاریش..
پشت میز مخصوصی که برای بازجویی از زندانی ها بود نشست و نیم نگاهی به جئون انداخت..
+میدونستم جانگ می مردی نیست که کوتاه بیاد و بدون مدرک وارد دادگاه بشه..
با صدای آرومی، طوری که به روی خودش نیاره زیر لب زمزمه کرد..
_ممنون که ازش خواستی وکیلم بشه..
کاترینا لبخندی رو لباش نشست و ابرویی بالا داد:
+او.. آقای جئون ،تشکر هم بلده؟!
جونگکوک با دیدن لبخند اون تک خنده ای سر داد و سر چرخوند.. بعد از مدت ها یجورایی اولین بارش بود که می خندید.. حداقل انقد حقیقی..
_ امروز،مثل روزای دیگه نیستی..
حالت متعجبی به خودش گرفت:
+روزای دیگه چجوری ام؟
_عصبی! جِدی..
+خب.. اگه خیلی دوست داری میتونم به همون وِرژِنم برگردم..
درحالی که سعی داشت لبخندروی لبش حفظ بشه سری تکون داد:
_نه همین یکی خیلی بهتره..
کاترینا کمی مکث کرد و دفتر مقابلشو باز کرد:
+میخوام برم سر صحنهٔ جرم.. همراهم میای؟
_چرا که نه..
سری تکون داد و ایستاد..
+پس ..میبینمت..
پس از خروج از اونجا بی معطلی گوشیش رو بیرون اورد و تماسی رو برقرار کرد..
_الو؟
+بازرس پارک.. دادستان کیم هستم..
_او بله.. بفرمایید..
+درمورد پرونده.. به دو چیز مشکوکم.. میشه برام پیگیریش کنین؟
_حتما..
+میشه حضوری همو ببینیم ؟
_بله حتما.. منتظرتونم..
........................
-روز دادگاه دوم- *انتخابی سخت*
مدارکی که دستش بود رو فشرد و پشت در ایستاد..
دادگاه شروع شده بود و
و این یعنی تماس بر قرار کردن با جانگ می غیر ممکنه..
حالا چطور اون احضارات رو ارائه میداد؟
دفاع کردن از جئون قطعا سخت براش تموم میشد.. حالا باید چیکار میکرد؟
با مدارکی که دستش بود شاید حداقل ۶۰ درصد بی گناهی اون ثابت میشد ولی.. حالا که نمیتونست اونارو به جانگ می بده این احتمال به ۳۰ درصد میرسید.. قطعا قرار بود این اخرین جلسه دادگاه باشه و حکم همین امروز معلوم بشه..!!
کلافه نفسشو بیرون داد و وارد شد..
در جایگاه مخصوص قرار گرفت و نگاهشو به جانگ می دوخت..
+لعنتی حالا که باید نگام کنه، محل سگ نمیده!!!
جئون که تا به اون حال سرش پایین بود ، با حس عجیبی که بهش منتقل شد سرشو بالا اورد..
لبخند کمرنگی روی لباش نشست.. شاید... اختیاری نبود؟
کاترینا وقتی نگاه اونو روی خودش دید با چشم و ابرو بهش فهموند که جانگ می رو از حضور اون با خبر کنه.. اما زمان یاری نکرد و قاضی وارد دادگاه شد..
الان همه چی تموم شد؟
اون حکم حبس ابد میگیره و تمام؟
آه کاترینا.. باید خوشحال باشی.. این به نفع توعه..
زندان رفتن اون یعنی تو کارتو خوب انجام دادی!
لایک و کامنتتتت؟؟؟؟؟؟
P17
همینطور که انتظار میرفت جانگ می تونسته بود مدارک زیادی جمع کنه و یجورایی اون رو شکست بده.. باید برای جلسه بعد ی دادگاه بیشتر تلاش میکرد.. حداقل برای نگه داشتن حرفه کاریش..
پشت میز مخصوصی که برای بازجویی از زندانی ها بود نشست و نیم نگاهی به جئون انداخت..
+میدونستم جانگ می مردی نیست که کوتاه بیاد و بدون مدرک وارد دادگاه بشه..
با صدای آرومی، طوری که به روی خودش نیاره زیر لب زمزمه کرد..
_ممنون که ازش خواستی وکیلم بشه..
کاترینا لبخندی رو لباش نشست و ابرویی بالا داد:
+او.. آقای جئون ،تشکر هم بلده؟!
جونگکوک با دیدن لبخند اون تک خنده ای سر داد و سر چرخوند.. بعد از مدت ها یجورایی اولین بارش بود که می خندید.. حداقل انقد حقیقی..
_ امروز،مثل روزای دیگه نیستی..
حالت متعجبی به خودش گرفت:
+روزای دیگه چجوری ام؟
_عصبی! جِدی..
+خب.. اگه خیلی دوست داری میتونم به همون وِرژِنم برگردم..
درحالی که سعی داشت لبخندروی لبش حفظ بشه سری تکون داد:
_نه همین یکی خیلی بهتره..
کاترینا کمی مکث کرد و دفتر مقابلشو باز کرد:
+میخوام برم سر صحنهٔ جرم.. همراهم میای؟
_چرا که نه..
سری تکون داد و ایستاد..
+پس ..میبینمت..
پس از خروج از اونجا بی معطلی گوشیش رو بیرون اورد و تماسی رو برقرار کرد..
_الو؟
+بازرس پارک.. دادستان کیم هستم..
_او بله.. بفرمایید..
+درمورد پرونده.. به دو چیز مشکوکم.. میشه برام پیگیریش کنین؟
_حتما..
+میشه حضوری همو ببینیم ؟
_بله حتما.. منتظرتونم..
........................
-روز دادگاه دوم- *انتخابی سخت*
مدارکی که دستش بود رو فشرد و پشت در ایستاد..
دادگاه شروع شده بود و
و این یعنی تماس بر قرار کردن با جانگ می غیر ممکنه..
حالا چطور اون احضارات رو ارائه میداد؟
دفاع کردن از جئون قطعا سخت براش تموم میشد.. حالا باید چیکار میکرد؟
با مدارکی که دستش بود شاید حداقل ۶۰ درصد بی گناهی اون ثابت میشد ولی.. حالا که نمیتونست اونارو به جانگ می بده این احتمال به ۳۰ درصد میرسید.. قطعا قرار بود این اخرین جلسه دادگاه باشه و حکم همین امروز معلوم بشه..!!
کلافه نفسشو بیرون داد و وارد شد..
در جایگاه مخصوص قرار گرفت و نگاهشو به جانگ می دوخت..
+لعنتی حالا که باید نگام کنه، محل سگ نمیده!!!
جئون که تا به اون حال سرش پایین بود ، با حس عجیبی که بهش منتقل شد سرشو بالا اورد..
لبخند کمرنگی روی لباش نشست.. شاید... اختیاری نبود؟
کاترینا وقتی نگاه اونو روی خودش دید با چشم و ابرو بهش فهموند که جانگ می رو از حضور اون با خبر کنه.. اما زمان یاری نکرد و قاضی وارد دادگاه شد..
الان همه چی تموم شد؟
اون حکم حبس ابد میگیره و تمام؟
آه کاترینا.. باید خوشحال باشی.. این به نفع توعه..
زندان رفتن اون یعنی تو کارتو خوب انجام دادی!
لایک و کامنتتتت؟؟؟؟؟؟
- ۳.۸k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط