خورشید

خورشید
روسری اش را
پهن کرده روی میز
گنجشک ها
سر و صدایی به پا کرده اند که مپرس!
مانده ام
چایی اول صبحم را
با شکر خنده ات بخورم
یا قند لبت!

#محسن_حسینخانی

سلام
صبح همگی بخیر
دیدگاه ها (۷)

دست خودم اگر بوددستت را می گرفتممی بردمت جایی که دست هیچکس ب...

گاه گاهی که دلم می گیردپیش خود می گویمآنکه جانم راسوختیاد می...

کسی نمی داندشاید فردابرای خریدبه بازار بیاییخیابان دهان باز ...

مردها هم گاهی بی کس می شوندوقتی جستجو می کنند نگاهِ آشنا را ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 46ویو ات*شب شد و مهمونا اومدن*رنگ رو ...

عاشق بودن به اجبار!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط