نیستی و دستهایت هر شب

نیستی و دستهایت هر شب
نوازش رویاییم شده است


و صبح چقدر دستانم بوی `` تورا``
میدهد

کابوس لحظه وداعت
مرا میکشد
و
این مرگ تدریجیه یک حادثه است
که نامش قسمت
رقم خورده است



دیدگاه ها (۲)

چقد قشنگه عاشقی با تو عزیز دلمهیچکی نمی گیره دیگه جاتو عزیز ...

همنفس ، همنفس ، مشو نزدیکخنجرم ،‌ آبداده از زهرماندکی دورتر ...

زندگی باور میخواهدآن هم ازجنس امیدکه اگر سختی راه به تو یک س...

سلام دوستان عزیزاگه دو سه هفته نبودم ونشد به پستهاتون سربزنم...

دل تنگ که میشوم ، دل تنگ نگاهت که میشوم ، دل تنگ صدایت که م...

⁨⁨⁨همیشه از خودم می‌پرسم: «تا کی این حس را خواهم داشت؟» اما ...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط