رمان

وقتی رئیست بود...... 🤍✨
p11

و گفتم
ات: بفرمایید اقای کیم
خنده ی کوچیکی کرد و گفت
تهیونگ: فقط یه پست خالی داریم
و خیلی سخت
ات: مهم نیست چقدر سخت باشه من انجامش میدم
تهیونگ: باشه پس اماده شو
از امروز به عنوان منشی من کار میکنی و اینکه چون میدونم مدرسه میری از ساعت ۲ظهر تا ۸شب برام کار میکنی و همین الان بیا شرکت
ات: چشم الان میام
تلفنو قطع کردم و بلند شدم در کمدو باز کردم یه لباس مشکی برای مهمونی پوشیدم موهامو بستم و رفتم پایین صبحانه خوردم و رفتم بیرون و به سمت شرکت حرکت کردم سوار اتوبوش شدم و بعد نیم ساعت به شرکت رسیدم ساعت ۲دقیق بود (یادم نمیاد ساعت چند بوده😂)
رفتم به سمت اولین کسی که دیدم که انگار ماله شرکت kim بود پرسیدم
ات: ببخشید میدونید اتاق اقای کیم کحاست؟
جیانگ: اقای کیم؟
ات: بله
جیانگ: باهاش هماهنگ کردی؟
ات: بله
جیانگ: طبقه ی اخر
ات: ممنون
خواستم برم که دختره دستمو گرفت و گفت
جیانگ: ببخشید اسمتون چیه؟
ات: کانگ ات هستم
جیانگ: ااا منم مین جیانگم مدیر بخش مدل ها هستم (نمیدونم چی بگم بد نیستم اسم واقعیه پستشو😂)
ات: اها ... من باید بزم خانم مین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت ها کم شده رولی ها😂❤️