تکههای گمشدهی روحم را
تکههای گمشدهی روحم را
میخواهم دوباره
به زنجیرهی قلبم گره بزنم،
شاید دوباره کامل شوم...
تکهی اول،
دلتنگیهایم؛
در نگاهت گم شد
نگاهی خاکستری
که هیچ سپیدهای از دل سیاهی اش زاده نشد..
تکهی دوم،
رویاهایم؛
در لبخندی جان گرفت
که بر یاقوت لبانت نقاشی شد
و در غبار فاصله خودش را گم کرد...
تکهی سوم،
خوشحالی رهایم
که در اندوهت غرق شد
و من… سوگند خوردهام
آن را از تو پس نگیرم
تکهی چهارم،
اندوههایم؛
در مهمانی شلوغت
جایی برای نشستن نیافت
پس آن را هر روز
در میانه های قلبم تکرار میکنم..
تکهی پنجم،
یاقوتهای سرریز چشمانم
که در خیرگی نگاهت
راه گم کردند..؛
من بذرشان را
در فاصلههای میانمان میکارم
تا بر گونههای خاکستریام شکوفه بزنند..
و تکهی آخر…
- تو.
که هرگز نداشتم
و حالا میترسم
اگر کاملم کنی..،
دیگر خودم نباشم...
-مآری
میخواهم دوباره
به زنجیرهی قلبم گره بزنم،
شاید دوباره کامل شوم...
تکهی اول،
دلتنگیهایم؛
در نگاهت گم شد
نگاهی خاکستری
که هیچ سپیدهای از دل سیاهی اش زاده نشد..
تکهی دوم،
رویاهایم؛
در لبخندی جان گرفت
که بر یاقوت لبانت نقاشی شد
و در غبار فاصله خودش را گم کرد...
تکهی سوم،
خوشحالی رهایم
که در اندوهت غرق شد
و من… سوگند خوردهام
آن را از تو پس نگیرم
تکهی چهارم،
اندوههایم؛
در مهمانی شلوغت
جایی برای نشستن نیافت
پس آن را هر روز
در میانه های قلبم تکرار میکنم..
تکهی پنجم،
یاقوتهای سرریز چشمانم
که در خیرگی نگاهت
راه گم کردند..؛
من بذرشان را
در فاصلههای میانمان میکارم
تا بر گونههای خاکستریام شکوفه بزنند..
و تکهی آخر…
- تو.
که هرگز نداشتم
و حالا میترسم
اگر کاملم کنی..،
دیگر خودم نباشم...
-مآری
- ۱۰.۵k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط