مرضیه برمال

مرضیه برمال

خانم "مرضیه (مریم) برمال"، شاعر هرمزگانی، زاده‌ی سال ۱۳۵۷ خورشیدی، در بندرعباس است.
کتاب «شانه‌هایم آلزایمر ندارند»، مجموعه‌ای از اشعار ایشان است که چاپ و منتشر شده است. همچنین تعدادی از اشعار ایشان در مجموعه شعر «پنجره‌های بی‌لبخند» منتشر شده است.



─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─


◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
[صبح در رکود نگاهت]
قوس تازه‌ای می‌دهد به معماری اندامم
در پس حدقه‌ی خواب آلودت
که روایت بوسه دارند لب‌ها
بیا قدم بزنیم از شنبه به دوشنبه
روزها حرف مرا بهتر می‌فهمند
تو حرفم را بهتر می‌خوانی
وقتی سر به زیرترین لهجه را با بی‌زبانی
گریه می‌کنم هر شب
که نامم را به صلیب می‌کشد
از ماه جلجتا بالا می‌آیم
تا کنار شما تثلیث جاودانگی باشم
وقتی در رکود نگاهت رها می‌شوم
و مریم به صلیب می‌رود بر ماه جلجتا
هر صبح در رخوت چشمانت...


(۲)
درست در همین خواب‌ها
که بوته‌های تمشک
تپه را پنهان می‌کنند
که بوسه در دهان چه بگویم
در دهان داریم حرف می‌زنیم، گم می‌شود
گم می‌شود اصابت دلم به گلوله
زمستان می‌شود
در لوله‌های ملول و زنگ‌زده 
از شرجی شورانگیز بندر
وقتی زاگرس
دامن تکانده از بوته‌های وحشی 
در سماع تو
میان جمجمه‌ی شبانه‌ام
درست در همین زمستان 
میان ترنم بوسه‌ها
پرم از تو
در هوای گل چیدن از خنکای ابر در زاگرس
بیا و حلول کن
در هوشیاری علف
در خواب لیلی
در چرت نیمروز مجنون در قرنی تازه
لب‌های مجنون را بردار
بریز در سگرمه‌های هندی پیشانی ات
لب‌های مجنون را بردار
در خواب لیلی بریز
بیا
بیا با بوسه در دهان، چه بگویم؟!
بیا با سینه‌ای پر از: می‌خواهی‌ام آرام؟!
بیا 
و حال ساده‌ی مرا بپرس.


(۳)
[پنهان نمی‌کنم]
رخنه می‌کنند این پاها در نگاه درخت
هنگام ایستادنت
که بی‌قرار چمدان بی‌سفر است
بی‌قرار شاخه‌ی بی‌گنجشک
راستی تو بی‌سفر چه می‌کنی؟!
سفری که با تو برنگشته‌ام
اصلا هنوووووز نرفته‌ام
با لحظه‌های بداخلاق
که ناآرام است چمدان
و بلیط
به مقصدی دووووووور خیره نگاه می‌کند
بی‌موج
بی‌مد
بی‌رادیو
به ناخدا بگو از جزیره برگردد
خیره شود به ایستادن
به پاهات
این دو کودک بازیگوش
به ناخدا بگو سکان بیاورد
و یک جزیره‌ی بی‌بازگشت
وقتی که گس می‌شوی از اشاره‌ی نارنج در پیراهن
کسری از نبودنت در هجومی غول پیکر
مخرج تمام سایه‌های مهیب است
بیا
بیا و بگو: مریم
و بگذار
نامم بسامد شعر تازه‌ی تو باشد…
دیدگاه ها (۰)

راضیه صابریان

ماهنامه ادبی رها

آیدا عمیدی

مریم یوسفی

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط