شدید دارم شدیدا حمله عصبی بهم دست میده حتی چند بار لبه مر
شدید دارم شدیدا حمله عصبی بهم دست میده حتی چند بار لبه مرگ رفتم ولی خب بخاطر اینکه یکی از خدمتکارای اینجا دکتر بازنشسته بود نجاتم داد و راستش دارو هم مصرف میکنم انداختم داخل اون اتاق و رفت صدای داد و بیداد جین هو بود ولی مگه فایده داشت هه من اصلا مهم نیست...دوباره دوباره نه نهههههههه(جیغ و بیهوش)
ویو ته
-داشتیم دعوا میکردیم که صدای جیغ اومد ته دلم یه لحظه خالی شد جین هو دویید توی اون اتاق و جسم جیا که الان بیهوش و رنگ پریده بود رو توی بغلش گرفته بود رفتم نزدیکش موهاش ریخته بود روی صورتش
&بابا داره میمیره ضربانش اومده پایین (جین هو رشته پزشکیه و اون زود مدرسع رو شروع کرد)
-ببرش
ویو جین هو
&سریع جیا رو سوار کردیم و بردیمش بیمارستان که بردنش اتاق عمل چند ساعت گذشت و من و بابا توی بیمارستان بودیم
؟اقای کیم
&-بفرمایید
؟امم چطور بگم ولی دخترتون فقط یک هفته دیگه زندس
&-چ..چی
؟متاسفم کاری بر نمیاد اللن برید دعا کنید اصلا بهوش بیاد ایشون تومور مغزی داشتند که با قرص کنترل میکردن و سرخ رگاش به ندرت داره از بین میره و فقط چندین رگ اثلی مونده
ویو ته
-یعنی تمومه م..من از دستش میدم دلم سوخت براش دخترم داره پر پر میشه هه دخترم من پدر بدی بودم رفتیم پشت شیشه ای سی یو جسم جیا که الان با دستگاه بزور زنده بود رو دیدیم حال جین هو بد بود خیلی خیلی گریه میکرد حال منم بدتر رفتم داخل اتاق بالا سرش و دستای سرد و بیروحشو گرفتم
-دخترم منو ببخش
-داشتم همینطور حرف میزدم که بهوش اومد
+با..بابا
-بله دخترم
+بابایی منو ببخشید خب من دختر خوبی نبودم من مایع دردسر بودم هیچوقت عرضه نداشتم خب من من میرم پیش مامان اون اونجا مراقبمه من رفتم به جین هو بگو گریه نکن هیچوقت خوشم نمیومد
-چ..چی میگی
+خ..خوابم میاد
-د..دخترم...جیا(داد)
∆اون لحظه بود که صدای دستگاه بلند شد ولی میدونید روح پدر و برادرشم با خواهرش رفت دختری که زندگی دو نفر بود الان مجبور بودن بکننش زیر خاک های سرد توی قبرستون
ویو ته
-داشتیم دعوا میکردیم که صدای جیغ اومد ته دلم یه لحظه خالی شد جین هو دویید توی اون اتاق و جسم جیا که الان بیهوش و رنگ پریده بود رو توی بغلش گرفته بود رفتم نزدیکش موهاش ریخته بود روی صورتش
&بابا داره میمیره ضربانش اومده پایین (جین هو رشته پزشکیه و اون زود مدرسع رو شروع کرد)
-ببرش
ویو جین هو
&سریع جیا رو سوار کردیم و بردیمش بیمارستان که بردنش اتاق عمل چند ساعت گذشت و من و بابا توی بیمارستان بودیم
؟اقای کیم
&-بفرمایید
؟امم چطور بگم ولی دخترتون فقط یک هفته دیگه زندس
&-چ..چی
؟متاسفم کاری بر نمیاد اللن برید دعا کنید اصلا بهوش بیاد ایشون تومور مغزی داشتند که با قرص کنترل میکردن و سرخ رگاش به ندرت داره از بین میره و فقط چندین رگ اثلی مونده
ویو ته
-یعنی تمومه م..من از دستش میدم دلم سوخت براش دخترم داره پر پر میشه هه دخترم من پدر بدی بودم رفتیم پشت شیشه ای سی یو جسم جیا که الان با دستگاه بزور زنده بود رو دیدیم حال جین هو بد بود خیلی خیلی گریه میکرد حال منم بدتر رفتم داخل اتاق بالا سرش و دستای سرد و بیروحشو گرفتم
-دخترم منو ببخش
-داشتم همینطور حرف میزدم که بهوش اومد
+با..بابا
-بله دخترم
+بابایی منو ببخشید خب من دختر خوبی نبودم من مایع دردسر بودم هیچوقت عرضه نداشتم خب من من میرم پیش مامان اون اونجا مراقبمه من رفتم به جین هو بگو گریه نکن هیچوقت خوشم نمیومد
-چ..چی میگی
+خ..خوابم میاد
-د..دخترم...جیا(داد)
∆اون لحظه بود که صدای دستگاه بلند شد ولی میدونید روح پدر و برادرشم با خواهرش رفت دختری که زندگی دو نفر بود الان مجبور بودن بکننش زیر خاک های سرد توی قبرستون
- ۴.۰k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط