دلتنگی

"دلتنگی"
P2


با کلافگی از روی تخت پاشد تا بره در رو باز کنه ولی قبلش رفت تا تی وی رو قطع کنه

در رو باز کرد

بعد از باز شدن در یه مرد سریع خودشو پرت کرد داخل خونه

چون بیرون داشت بارون میومد کل بدنش خیس آب شده بود

ا.ت هیچوقت فکرش رو نمی‌کرد که اون مرد رو دوباره ببینه

و اما اون مرد کی میتونست باشه؟

آره خودشه جئون جونگ کوک

ا.ت هم ترس داشت و هم دوست داشت بهش نزدیک بشه

همون موقع که ا.ت داشت میرفت تا برای کوک آب بیاره
کوک اون رو محکم تو بغل خودش نگه داشت

ا.ت هم ترسیده بود و هم میخواست تو بغلش بخوابه و ساعت ها تو بغلش گریه کنه

اما فقط یک جمله از دهان جونگ کوک اومد
و اون هم
برگرد پیشم بود

ا.ت خودشو سریع از بغل جونگ کوک کشید بیرون و بعدش رفت که برای جونگ کوک لباس راحتی بیاره

ا.ت حتی نمیدونست جونگ کوک چرا اومده و چرا میخواد پیشش باشه

فعلا امشب موقعیت خوبی نبود که باهم حرف بزنن

ا.ت به جونگ کوک گفت که برای داخل اتاق مهمان بخوابه
درصورتی که دوست داشت جونگ کوک پیشش بخوابه
ولی فکر می‌کرد بها دادن به جونگ کوک اصلا کار خوبی نیست
___
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۶)

"دلتنگی"P3فردا ی اون روز جونگ کوک از ا.ت زودتر بیدار شده بود...

"عاشقی در بار"P1یونگی هرشب به بار میرفت اونجا دختر و پسر های...

"دلتنگی"P1چهار سال از رفتنش گذشته و من خیلی دلتنگشممیدونم مس...

"کلبه ی جنگلی"P4تهیونگ بعد از رسیدن به کت شو دراورد و پرت کر...

WISH MEET YOUPART 16ویو روز بعدادمین. ا/ت صبح زود بیدار شد و...

مدرسه اوکی داpart48ا/ت: الو سلام... : سلام ا/ت خوبی گوشی رو ...

"سرنوشت "p,21...جیهوپ : خب میبینم که با پسر اولم آشنا شدین( ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط