چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرم
ناگهان دل داد زد:
"دیوانه! من می بینمش"... !

#شهریار
دیدگاه ها (۷)

ماندیم به داغ انتظارت، مددیما و غم ودرد بی شمارت، مددیدلخسته...

عصریست غریب و آسمان دلگیر استافسوس برای دل سپردن دیر استهر ر...

بے تو؛با قافلہ ے غُصہ و غم‌ها،چہ ڪنم..!#شهریار

آن روزے ڪه تــــوآیی بهـار آید...اللهم عجل لولیک الفرج

چشم خود بستم که دیگر چشم مستش ننگرمدل داد زد دیوانه من میبین...

زندگی خلاصه ایست از:ناخواسته به دنیا امدن، ناگهان بزرگ شدنمخ...

اگر ســاقی حسین است،من می نخورده مستمخبر از خود ندارم،که بود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط