بیان کردم حدیث دوری و شرح شب هجران

بیان کردم #حدیث دوری و شرح شبِ هجران

پریشان کرد #زلف و گفت : از زلفم پریشانتر ؟
#قصاب_کاشانی
دیدگاه ها (۱)

زمانی ارتقا پیدا می‌کنیکه در جواب یک آدم احمق کلی جواب داشته...

اگر کاشف معدن #صبح آمدصدا کن مراو من، در طلوع گل یاسی از پشت...

هیچڪس !ڪاش نباشد ، " نِگَــهش بر راهی " !! #صائب_تبریزی‌...

باد نجوا می کند در گوش برگسر در آغوش گلی دارم کنار چتر بید ر...

🫠عـاشقی جـرم قشنگی ست گرفتارم کردخواب بودم که شبی عشق تو بید...

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم توییماه پشت ابر پنهان شد، گ...

تا سر زلف پریشان تو چین در چین‌ست زیر هر چینی از آن، جای دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط