فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

#part_3۹

از  بقلم روی تخت خوابوندمش و ردای اشک رو از روی صورتش پاک‌ کردم

لبام آروم روی پیشونیش نشست و بیرون اومدم و زمزمه آرام خودم توی مغزم تکرار شد:قول قول میدم اندفعه نجاتشون بدم بعد برت می‌گردونم و حتی اسمی هم ازشون نمی‌برم

اما میشد.؟! آهی کشیدم و کنار دیوار سر خوردم حضم اتفاق های افتاده خیلی سخت بود

*.روز اجرا (ماروین).*

گوشی رو جلوی چشمم گرفتم و منتظر بودم برنامه شروع شه به سر و صداهای یوری توجهی نکردم

درسته در رو قفل کرده بودم و بیرون اتاق مونده بود مطمئن بودم مامان خرید نرفته

مجری:1 2 3 و بوووووووووم بریم برای یه مصاحبه جنجال آمیز از بزرگترین بوی بند جهان

نور های سن روشن شد و با ورود اون هفتا کله پوک صدای جیغ بالا گرفت....

هنوز هم درست بود بگم کله پوک؟! یا پدر برازنده تره.؟!

پوزخندی زدم و توجهم رو به برنامه دادم که مجری گفت:اوه من صبر ندارم میخوام زودتر شروع کنم

هفتاشون سر تکون دادن و مجری شروع کرد به پرسید:درسته که گروهتون قبلا هشت نفره بوده.؟!


نویسنده: #ANIL
@dady_2021
دیدگاه ها (۲)

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم❤🚫

فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫

دختر سایهPart=15 سرم رو دوباره گذاشتم رو میز &کایا سیسی+جونم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط