این که دلت برای کسی مدام تنگ می شود اتفاق طبیعی است بی

این که دلت برای کسی مدام تنگ می شود اتفاق طبیعی است ؟؟ بیماری نیست ؟ مرض لاعلاج نیست ؟ درد بی درمان نیست ؟
حتی وقتی هست هم دلتنگم ... آن قدر زیاد ... آن قدر عمیق ... که حس می کنم دل توی دلم نیست...
که حس می کنم دلم اصلا نیست و گم و گور شده..
که حس می کنم.... !
جناب فلانی... این که این قدر دلم برایت تنگ می شود مدام احساس غرور می کنی؟
ببین جناب
من آن قدر ها آدم صبوری نیستم
آن قدر خودخوری کردن هم بلد نیستم
یک دفعه می بینی می زند به سرم و می آییم سراغت ها ... بعد فکر آبرو و حیا را هم نمی کنم ... از من گفتن بود... خودت فکری کن برای این دلتنگی!

فاطمه خاوریان( سایه)
دیدگاه ها (۴)

یه روزخسته ازسرکارداشتم برمیگشتم به سرم زدبرم توپارک محلمون ...

این هوا را میبینید؟ نه سرد بودنش معلوم است نه گرم بودنش...آد...

خستم... آن قدر که شک کرده ام شاید کوهی کنده باشم و یادم نیای...

+ راست میگن که هر کی یه ستاره داره؟- فقط چیزایی رو که به هیچ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

یعنی نمیشه دوباره به اون روز ها برگردیم?

یعنی نمیشه دوباره به اون روزا برگشت?

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط