نوشتم درد دلایم هم گفتند عال بود

نوشتم دردِ دلہایم ، همہ گفتند عالے بود
ندانستند ڪہ درمانے ، براے زخم ڪارے بود

نوشتم دردِ دلہایم ، شبیہِ شعر بر دفتر
ندانستند ڪہ هر شعرم ، برایم یادگارے بود

نوشتم دردِ دلہایم ، همہ خواندند اما حیف
ندانستند ڪہ سوزِ من ، همہ از غمگسارے بود

نوشتم دردِ دلہایم ، همہ گفتند شاعر شد
ندانستند ڪہ دلتنگے ، دلیلِ بیقرارے بود

نوشتم دردِ دلہایم ، گهے شادو گهے غمگین
ندانستند ڪہ این خنده ، فقط چہره نگارے بود

نوشتم دردِ دلہایم ، زِ دست روزگارِ بد
ندانستند ڪہ اشڪِ چشم ، برایم برد بارے بود

نوشتم دردِ دلہایم ، بہ شبہا ڪُنجِ یڪ خلوت
لقب سنگ صبورم داد ، عجب شب زنده دارے
دیدگاه ها (۲)

کمی شاعر شو و یک شب مرا شکل غزل بنویساگر چه وصل ممکن نیست ول...

کمی شاعر شو و یک شب مرا شکل غزل بنویساگر چه وصل ممکن نیست ول...

❤ این همه شغل ، این همه مغازه ،این همه فروشگاه ....کاش توی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط