سرخی چشم کبوتر هیچ میدانی ز چیست

‏سرخی چشم کبوتر هیچ می‌دانی ز چیست؟

‏نامه‌ام می‌بُرد و بر حال دلم خون می‌گریست


دیدگاه ها (۱)

جهان دری‌ستکه به رفتار باددست تکان می‌دهدبر لولاییکه به خُلق...

غیر آغوش توووووو هر کجا که می رومولگردی...

امروز آسمان پوشیده ام....با تکه ابرهای سپید و پنبه ای...حال ...

حیف نیستبهار از سر اتفاق بغلتد در دستمآن وقت تو نباشی!؟

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون استببین که در طلبت حال مردمان ...

عاشق نشدی زاهد ، از  عشق چه می دانی یک مهر زِ او دیدم ، از غ...

ای ز حال دلم چرا نداری خبریاو در کوچه ای من چرا نداری گذریآخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط