part
part 212
سوزومه زنگ زد به جنیور
سوزومه: الو
جنیور: الو سوزی اتفاقی افتاده
سوزومه: از کجا فهمیدی منم
جنیور: اوم خب...راستش.. بابا درمورد دانشگاه باهام صحبت کرد فهمیدم که بخوای زنگ بزنی و از اون گذشته صداتو میشناسم
سوزومه: اوم پس، فردا باهم بریم؟
جنیور: ببخشید فردا نمیشه من خودم غیر حضوری باهاشون صحبت میکنم شما دوتا خودتون برید
سوزومه: اوکی مشکلی نیست
جنیور: کاری دیگه ای نداری
سوزومه: نه
جنیور: حالت خوبه
سوزومه: خوبم یکم سرم درد میکنه
جنیور: قرصاتو خوردی
سوزومه: نه وقتشو نمیدونم
جنیور: الان یکم دیر شده ولی اشگالی نداره الان بخور فردا تایم هارو بهت میدم
سوزومه: اوکی ممنون
جنیور: اتفاقی افتاد حتما بگو باشه
سوزومه: اوم دیگه قط میکنم
جنیور خداحافظ (قط کرد)
لیلی: چی گفت
سوزومه: گفت نمیتونه بیاد سرش شلوغه
لیلی: اوم
سوزومه: خب بیب قرصامو میاری
لیلی: اوکی
لیلی رفت قرصارو اوردو سوزومه قرصارو خوردو باهم خوابیدن
«صبح»
با الارم هردوشون بیدار شدن باهم اماده شدنو به ادرسی که بابا فرستاده بود رفتن وارد دانشگاه شدن دانشگاه خفنی بود، به سمت ساخمون رفتن و تو ساختمون گشتن و بعد چند مین تابلو کوچیک که روش نوشته بود دفتر رو دیدن رفتن سمتش و دشت در وایستادن
لیلی: فک کنم همینه
سوزومه: اره
لیلی: در بزن بریم داخل
سوزومه: پروندتو اوردی
لیلی: مال هردومونو اوردمم بریم
سوزومه درو زدو بعد اجازه وارد شد
مدیر: بفرمایید
سوزومه: سلام.. ام. سوزومه پیترسون هستم و ایشون هم دوستم لیلی ایوانزه
مدیر: اوه بله بفرمایید پدرتون باهام صحبت کرده بودنو گفته بودن قراره دخترشون بیاد
سوزومه: اوه بله
مدیر: بفرمایید بشینید...... پرونده هاتونو اوردین
لیلی: اوم بله این یکی پرونده منه واینم مال دوستم
مدیر: اوم خانوم پیترسون برادرتون نیومده
سوزومه: ایشون یکم سرشون شلوغ بود گفتن غیر حضوری ثبت نام میکنن
سوزومه زنگ زد به جنیور
سوزومه: الو
جنیور: الو سوزی اتفاقی افتاده
سوزومه: از کجا فهمیدی منم
جنیور: اوم خب...راستش.. بابا درمورد دانشگاه باهام صحبت کرد فهمیدم که بخوای زنگ بزنی و از اون گذشته صداتو میشناسم
سوزومه: اوم پس، فردا باهم بریم؟
جنیور: ببخشید فردا نمیشه من خودم غیر حضوری باهاشون صحبت میکنم شما دوتا خودتون برید
سوزومه: اوکی مشکلی نیست
جنیور: کاری دیگه ای نداری
سوزومه: نه
جنیور: حالت خوبه
سوزومه: خوبم یکم سرم درد میکنه
جنیور: قرصاتو خوردی
سوزومه: نه وقتشو نمیدونم
جنیور: الان یکم دیر شده ولی اشگالی نداره الان بخور فردا تایم هارو بهت میدم
سوزومه: اوکی ممنون
جنیور: اتفاقی افتاد حتما بگو باشه
سوزومه: اوم دیگه قط میکنم
جنیور خداحافظ (قط کرد)
لیلی: چی گفت
سوزومه: گفت نمیتونه بیاد سرش شلوغه
لیلی: اوم
سوزومه: خب بیب قرصامو میاری
لیلی: اوکی
لیلی رفت قرصارو اوردو سوزومه قرصارو خوردو باهم خوابیدن
«صبح»
با الارم هردوشون بیدار شدن باهم اماده شدنو به ادرسی که بابا فرستاده بود رفتن وارد دانشگاه شدن دانشگاه خفنی بود، به سمت ساخمون رفتن و تو ساختمون گشتن و بعد چند مین تابلو کوچیک که روش نوشته بود دفتر رو دیدن رفتن سمتش و دشت در وایستادن
لیلی: فک کنم همینه
سوزومه: اره
لیلی: در بزن بریم داخل
سوزومه: پروندتو اوردی
لیلی: مال هردومونو اوردمم بریم
سوزومه درو زدو بعد اجازه وارد شد
مدیر: بفرمایید
سوزومه: سلام.. ام. سوزومه پیترسون هستم و ایشون هم دوستم لیلی ایوانزه
مدیر: اوه بله بفرمایید پدرتون باهام صحبت کرده بودنو گفته بودن قراره دخترشون بیاد
سوزومه: اوه بله
مدیر: بفرمایید بشینید...... پرونده هاتونو اوردین
لیلی: اوم بله این یکی پرونده منه واینم مال دوستم
مدیر: اوم خانوم پیترسون برادرتون نیومده
سوزومه: ایشون یکم سرشون شلوغ بود گفتن غیر حضوری ثبت نام میکنن
- ۳.۸k
- ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط