فیک درد عشق
فیک درد عشق
فصل دوم(ادامه ی پارت بیست و شیش)
دونه دونه به همه ی بادیگارد ها با چاقوش حال میداد
اروم به چشماشون ضربه میزد و بعد از ترکیدن چشماشون به قلبشون ضربه می زد
مثل یه قاتل حرفه ای کارش رو انجام میداد
بعد از کشتن همه ی بادیگارد ها از اتاق خارج شد
دور تا دور اتاق توسط پلیس ها محاصره شده بود
چند ثانیه ای به فکر فرو رفت که با صدای مردی که رو به روش بود به خودش اومد
اون مرد رو میشناخت
عمو یونگی رفیق باباش
• اگه الان خودت رو تسلیم کنی باهات کاری نداریم
نمیتونست حرف بزنه
چون اگه حرف میزد عمو یونگی میشناختنش
فصل دوم(ادامه ی پارت بیست و شیش)
دونه دونه به همه ی بادیگارد ها با چاقوش حال میداد
اروم به چشماشون ضربه میزد و بعد از ترکیدن چشماشون به قلبشون ضربه می زد
مثل یه قاتل حرفه ای کارش رو انجام میداد
بعد از کشتن همه ی بادیگارد ها از اتاق خارج شد
دور تا دور اتاق توسط پلیس ها محاصره شده بود
چند ثانیه ای به فکر فرو رفت که با صدای مردی که رو به روش بود به خودش اومد
اون مرد رو میشناخت
عمو یونگی رفیق باباش
• اگه الان خودت رو تسلیم کنی باهات کاری نداریم
نمیتونست حرف بزنه
چون اگه حرف میزد عمو یونگی میشناختنش
- ۵.۴k
- ۳۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط