ازدواج زوری p12

اسمات هر کس نخواست نمونه

کوک:ات رو حل دادم روی تخت و بعدش لباسامونو در اوردم و واردش کردم کلی ناله کرد و بعدش رفتم طرف سینه هاش و دوباره کلی واردش کردم و هی ناله های بزرگ میکرد بعد از سه راند تموم کردم

ویو صبح:

ات:
خواستم بلند شم که با دل دردی مواجه شدم و ناله کردم که کوک بلند شد و گفت ات خوبی
ات:نه دل درد دارم
کوک اومد و توی وان دلشو ماساژ داد
ات:مرسیی
شب:
کوک: حالت اولیه
ات:بله
راستی
ات:بله
کوک:فردا خاله ام و دختر خاله ام میان اینجا
ات:اهوم
از زبان راوی:
اسم دختر خاله ی کوک یونا هست و خیلی عاشق کوک هست و قرار بوده ازدواج کنن
ویو فردا صبح:
کوک:سلام
ات:صبح بخیر
کوک:بریم پایین
ات:یس بریم
بعد از ظهر یونا و مامانش اومدن و یونا با دیدن ات شوکه شد
فردا صبح:
یونا ویو :ایش این دختره رو باید از خودم دور کنم پس
اومدم یجوری لیز خوردم الکی که همه اومدن بالا سرم ‌‌ونگاه کردن بعد مامانم گفت یونا خوبی منم گفتم پام پیچ خورده
که ناهار خوردیم شب شده بود که مامانم گفت یونا باید امشب برم پیش دوستم ولی تنهایی؟ من مشکلات قلبی دارم میتونی بیای یونا:نه مامان پاک درده
ات:خاله جون من میام باهاتون
خ.ک:باشه عزیزم
دیدگاه ها (۰)

ازدواج زوری p13

ازدواج زوری p14

ازدواج زوریp11

پایین رو بخونین

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط