J 🤝 K
پارت < ³⁰ >
ات :* سکوت
جونگ کوک : بیبی چرا سکوت کردی ؟
ات : هوم چیزیم نیست بریم صبحونه بخوریم
جونگ کوک : نوچچچ صبر کن ببینم از دیشب چیزی یادت نیست ؟
* ات یکم فکر کرد و ماجرا ها یادش امد *
ات : عاا نه شاید نمیدونم
جونگ کوک : عواقبش پای خودته بیبی ( خنده شیطانی )
ات : * بی محلی
ویو : ( ات رفت تو آشپزخونه و صبحونه حاضر کرد ، ات میز رو تو غذاخوری چید و جونگ کوک رو صدا زد و جونگ کوک هم آمد و نشستن تا غذاشون رو بخورن )
ات : هوم جایی میری ددی ؟
جونگ کوک : بله شرکت
ات : هوم
جونگ کوک : هوم ؟ درو روت قفل کنم بیبی تا نری جایی ؟
ات : عههه نه نمیرم
جونگ کوک : حح دیدی دیدییی یادت بودددد
* ات شوکه شد یهو *
ات : ای بابا چی یادمه اخه
جونگ کوک : من غذامو خوردم دیگه میرم
ات : هوم باشه مراقب خودت باش
جونگ کوک : تو مراقب باش تا جایی نری اوکی بیبی ؟
ات : هوف اوکی
جونگ کوک : بدون هوف بگووو
ات : اوکی
* جونگ کوک آروم آروم امد نزدیک ات و آروم روی لبش یه بوسه انداخت و دم گوشش گفت *
جونگ کوک : بیبی دوست دارم
ات : اوخییی منم دوست دارممم
* خلاصه بعد از این حرف ها جونگ کوک رفت سر کار و تو شرکت *
جونگ کوک : سلام ته
تهیونگ : سلام خوبی کوکی
جونگ کوک : هوم تو چهطوری
تهیونگ : اوکیم خدمتکار رو پیدا کردم
جونگ کوک : عه
تهیونگ : آره ولی خب کمی مشکوکه
جونگ کوک : عه واقعا پس ولش
تهیونگ : حالا ول کن اینارو الینو چیکار کنیم
جونگ کوک : هیچی چیکارش کنیم بکشیمش ؟
تهیونگ : دختره سیریشه بددددد
جونگ کوک : خب چیکار کنم پولی چیزی بهش بده بره گمشههه فقط
تهیونگ : اون تورو میخواددد نه پوللل
جونگ کوک : هیسس خودم میدونم گوه خورده با پدرش و همه کارش که منو میخواد من یه تار موی ات رو هم به این هرزه هرجایی نمیدمممممممممم
تهیونگ : باشه آروم باش حالا بیا بریم تو دفتر
جونگ کوک : اوکی بریم
* تو دفترشون *
خب بقیه ش برای بعد
شرط فالووووووو
پارت < ³⁰ >
ات :* سکوت
جونگ کوک : بیبی چرا سکوت کردی ؟
ات : هوم چیزیم نیست بریم صبحونه بخوریم
جونگ کوک : نوچچچ صبر کن ببینم از دیشب چیزی یادت نیست ؟
* ات یکم فکر کرد و ماجرا ها یادش امد *
ات : عاا نه شاید نمیدونم
جونگ کوک : عواقبش پای خودته بیبی ( خنده شیطانی )
ات : * بی محلی
ویو : ( ات رفت تو آشپزخونه و صبحونه حاضر کرد ، ات میز رو تو غذاخوری چید و جونگ کوک رو صدا زد و جونگ کوک هم آمد و نشستن تا غذاشون رو بخورن )
ات : هوم جایی میری ددی ؟
جونگ کوک : بله شرکت
ات : هوم
جونگ کوک : هوم ؟ درو روت قفل کنم بیبی تا نری جایی ؟
ات : عههه نه نمیرم
جونگ کوک : حح دیدی دیدییی یادت بودددد
* ات شوکه شد یهو *
ات : ای بابا چی یادمه اخه
جونگ کوک : من غذامو خوردم دیگه میرم
ات : هوم باشه مراقب خودت باش
جونگ کوک : تو مراقب باش تا جایی نری اوکی بیبی ؟
ات : هوف اوکی
جونگ کوک : بدون هوف بگووو
ات : اوکی
* جونگ کوک آروم آروم امد نزدیک ات و آروم روی لبش یه بوسه انداخت و دم گوشش گفت *
جونگ کوک : بیبی دوست دارم
ات : اوخییی منم دوست دارممم
* خلاصه بعد از این حرف ها جونگ کوک رفت سر کار و تو شرکت *
جونگ کوک : سلام ته
تهیونگ : سلام خوبی کوکی
جونگ کوک : هوم تو چهطوری
تهیونگ : اوکیم خدمتکار رو پیدا کردم
جونگ کوک : عه
تهیونگ : آره ولی خب کمی مشکوکه
جونگ کوک : عه واقعا پس ولش
تهیونگ : حالا ول کن اینارو الینو چیکار کنیم
جونگ کوک : هیچی چیکارش کنیم بکشیمش ؟
تهیونگ : دختره سیریشه بددددد
جونگ کوک : خب چیکار کنم پولی چیزی بهش بده بره گمشههه فقط
تهیونگ : اون تورو میخواددد نه پوللل
جونگ کوک : هیسس خودم میدونم گوه خورده با پدرش و همه کارش که منو میخواد من یه تار موی ات رو هم به این هرزه هرجایی نمیدمممممممممم
تهیونگ : باشه آروم باش حالا بیا بریم تو دفتر
جونگ کوک : اوکی بریم
* تو دفترشون *
خب بقیه ش برای بعد
شرط فالووووووو
- ۱۵.۴k
- ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط