🌱🍒چه مي گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ريخته است
چه مي گذرد در خيالم
که قلقل نور از رگهايم به گوش مي رسد
چه مي گذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلويم مي لرزد
سراسر نامها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام
مي دانم شبي تاريک در پي است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهايي سر چهارراه ايستاده اند و
انتظار مرا مي کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گيج کرده ام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعي ته دره کافي است
که مثل پلنگي به دامن زندگي در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
چه مي گذرد در کتابم
که درختان بريده بر مي خيزند
کاغذ مي شوند
تا از تو سخن بگويم
چه مي گذرد در سرم
که در نوک پا قدم بر مي دارند، ببر و خدا
در خيالم🍒🌱
#شمس_لنگرودي
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱تا مردم چشمم شده درگیر نگاهتتصمیم ندارد که شود سیر نگاهتبا...

🌱🍒من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟اگر این سطح پر از آدمهاستپس...

هزار سال میان جنگل ستاره‌ ها پی تو گشته‌ام ستاره‌ای نگفت کزا...

🌱🍒خاطرم دریای پر غوغاستیاد تو چون سکه‌ای سیمین رها بر آب این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط