گفت اینجوری هم نیست که یه دفعه فراموشش کنی

گفت: "اینجوری هم نیست که یه دفعه فراموشش کنی ..
مثلا اولش روزی سی بار به یادش میوفتی و بعد میشه بیست و هشت بار، بعد می شه بیست بار و هی همینجوری کم می شه و کم می شه و یهو می بینی شد هر سی روزی یه بار .
حتی گاهی از اونم رد می شه، دیگه کلا یادت نیستش، بعد یه روزی که داری توی خیابون می ری، کسی از بغلت رد می شه و عطرش کار خودشو می کنه، یا توی تاکسی توی ترافیکی و ضبط ماشین می رسه به همون آهنگ، اون وقته که دیگه کلا خلاصی، باز همه چی از اول شروع می شه، انگار همین دیروز بود که همونقدر دلت براش تنگ شده بود، سی و چند بار در هر ساعت ..
در اصل هيچی فراموش نمی‌شه. هيچی از بين نمی‌ره. زمان آروم، آروم گرد و غباری روی خاطرات می‌نشونه. روش رو می‌پوشونه. فکر می‌کنی يادت رفته. اما صبح که از خواب پا می‌شی حالت بده. نمی‌دونی چته. نمی‌دونی دردت از کجا آب می‌خوره. اما کافيه که نسيمی از رو خاطره‌ای خاکش رو برداره، بعد همه چی تازه می‌شه. همه چی می‌آد بيرون. عين روز اول ."
دیدگاه ها (۳۱)

یه دیالوگی بود که هر بار شنیدمش حس کردم که چقدر درسته و چقدر...

دردی که میکشی،اشتباهی‌که میکنی،اشکی که میریزی،حرفی که میشنوی...

شازده کوچولو رو یادته ؟! ..کلی سیاره ی ریز ُ درشت رو گشت ، ب...

دوسِش داش‍تم ام‍ا هیچوَقت ب‍رایِ موندنش دس‍ت ُپا نزدم،ت‍ویِ ...

آدم همیشه از اون چیزی که داره... بیشتر می خواد...به هفته‌ای ...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

الههههی ! چه ناز و معصومانه می گه مرتیکه حرامخور ؟!ولی فقط م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط