اشکها با سوز و ساز تار آرامم نکرد

‍ اشـکـهــا بـا ســوز و سـازِ  تـار آرامــم نـکـــرد
بـغــض کـردم ،  آه هــم اِنــگـار آرامــم نـکــرد
گـفـتـگـوهـا کـرده ام،در خلـوتِ خـود با خـدا
نـالــه هــا در دل دگــر ایـنـبـار آرامــم نــکــرد
پیـشـتـر سِیـرِ طبیعـت بـوده همـچــون پَـر زدن
آه ،  بـویِ خــاک و  شـالـیــزااار آرامـــم نـکــرد
خسته وغمگین دوچشمم،دل پُرازحرف و سخن
گـفـتــگــو  بــا ســایـهء دیـــوار آرامـــم نـکــرد
شـورِ و حالِ من کجـا رفته؟! چـرا اینگونه ام؟!
عشـق و تـارُ ، دفـتــر و خــودکـار آرامـم نـکــرد
چـاره ســازِ کـارهـا، قـلـــبِ پـریـشـانــم ببـیـن
مـن به هـر سـو رفته ام ،ـ اینکـار آرامـم نـکــرد🦋🦋

#saharshehim💖

#عاشقانه
#دلتنگی
دیدگاه ها (۰)

ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشتگفت بس چند بود گفتمش از چند...

من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده استفرمان بدهم که تو را دو...

صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازموانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگ...

سیر نمی شوم ز تو، ای مه جان فزای منجور مکن جفا مکن، نیست جفا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط