داستان از جایی شروع می‌شه که هانس، شکست‌خورده و تنها، توی آپارتمان کوچیک و کثیفش، روی تخت افتاده. کارش رو از دست داده، جیبش خالیه، و دیگه حتی توانایی اجرای نمایش‌هاش رو هم نداره. توی این وضعیت، با آدمای مختلف تماس می‌گیره: مادرش، دوستای قدیمی و... اون می‌خواست از این تماس‌ها برای پیدا کردن یه گوش شنوا یا شاید کمی دلگرمی استفاده کنه، ولی هیچ‌کس براش اهمیتی قائل نبود. این تماس‌ها مثل تکه‌های پازل می‌مونن که گذشته‌ی هانس و روابط سرد و بی‌روحش رو بیشتر برامون روشن می‌کنن.

هانس توی تمام این دردها، یه طغیان درونی داره. اون از جامعه‌ای که پر از ریاکاری و ظاهرسازیه متنفره. به نظرش، دین و مذهب تو این جامعه تبدیل به یه ابزار شده، نه برای رسیدن به خدا، بلکه برای کنترل آدم‌ها و توجیه رفتارای خودخواهانه‌شون. حتی عشق ماری هم زیر بار همین فشارها از بین رفت.

در پایان، هانس تصمیم می‌گیره با تمام سختی‌ها، وفادار به خود واقعیش بمونه. با اینکه فقیره، تنهاست، و آینده‌ای مبهم داره، ترجیح می‌ده که خالص و صادق زندگی کنه، حتی اگه این صداقت به قیمت طرد شدن از همه‌چیز باشه.

عقاید یک دلقک داستان آدمیه که توی دنیای پر از دروغ و تزویر، دنبال حقیقت و عشق واقعی می‌گرده. یه نقد تند و عمیق به جامعه‌ای که به اسم مذهب، انسانیت رو قربانی می‌کنه و آدمایی مثل هانس رو به حاشیه می‌بره.

📚#عقاید_یک_دلقگ
#هاینریس_بل
 
#کتاب #کتاب_خوب #کتابخوانی #خلاصه_کتاب
#book_life
دیدگاه ها (۲)

امید در وجودم جان می‌گیرد. من می‌توانم آینده را عوض کنم! اگر...

در زمان ما، خنده ارزان نیست؛خنده‌ی از ته دل.تا بخواهی، پوزخن...

غم‌انگیز است!با کسی تنها شده‌ام که می‌شناسمشو به صدها دلیل ن...

آنچه از همه واضح‌تر،همه‌جا حاضر و جزءواقعیت‌های مهم است معمو...

خب میدونی این وسط فقط یک اشتباه من می بینمکه اونم بار ها و ب...

"بالاخره... بعد از این همه وقت"دوستان عزیزم،میدونم که خیلی و...

این یارو پیرمرد تو بازی با اون ریش خاص و "" کیپا "" سرش شمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط